نتایح جستجو

  1. شهید یوسف الهی

    برنگ خدا (روايات و داستانهاي اسلامي و مذهبي)

    به گیله مرد گفتم : یه چیزی برام خیلی عجیبه ! کتابش رو به کناری گذشت و با تبسم گفت: و اون چیه که اینقدرعجیبه ؟! گفتم : یه سری حکایتهای عجیب ؛ مثلن یکی داشته تو بیابون خدا میرفته یه سگ تشنه رو میبینه و میره داخل یک چاه و به سگه آب میده ، بهش بشارت میدن که با اینکارت بهشتی شدی ... یا حکایتهای...
  2. شهید یوسف الهی

    خیز، اى بنده محروم و گنهكار بیا یك شب اى خفته غفلت زده بیدار بیا بس شب و روز كه در زیر لَحَد...

    خیز، اى بنده محروم و گنهكار بیا یك شب اى خفته غفلت زده بیدار بیا بس شب و روز كه در زیر لَحَد خواهى خفت دَم غنیمت بشمار امشب و بیدار بیا شب فیض است و در توبه و رحمت باز است خیز، اى عبد پشیمان و خطاكار بیا پرده شب كه بود آیت ستّارى من دور از دیده مردم، به شب تار بیا این تویى، بنده آلوده و...
  3. شهید یوسف الهی

    خــــــدايـــــا... آغوشت را امشب به من می دهی ؟ برایِ گفتن!چیزی ندارم اما برای ِ شنفتن ِ...

    خــــــدايـــــا... آغوشت را امشب به من می دهی ؟ برایِ گفتن!چیزی ندارم اما برای ِ شنفتن ِ حرفهایِ تو گوش بسیار . . می شود من بغض کنم تو بگویی :مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی . . می شود من بگویم خدایا ؟ تو بگویی : جانِ دلم . . می شود بیایی ؟ تــــمــــنــــا می کنم
  4. شهید یوسف الهی

    خــــــدايـــــا... آغوشت را امشب به من می دهی ؟ برایِ گفتن!چیزی ندارم اما برای ِ شنفتن ِ...

    خــــــدايـــــا... آغوشت را امشب به من می دهی ؟ برایِ گفتن!چیزی ندارم اما برای ِ شنفتن ِ حرفهایِ تو گوش بسیار . . می شود من بغض کنم تو بگویی :مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی . . می شود من بگویم خدایا ؟ تو بگویی : جانِ دلم . . می شود بیایی ؟ تــــمــــنــــا می کنم
  5. شهید یوسف الهی

    خــــــدايـــــا... آغوشت را امشب به من می دهی ؟ برایِ گفتن!چیزی ندارم اما برای ِ شنفتن ِ...

    خــــــدايـــــا... آغوشت را امشب به من می دهی ؟ برایِ گفتن!چیزی ندارم اما برای ِ شنفتن ِ حرفهایِ تو گوش بسیار . . می شود من بغض کنم تو بگویی :مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی . . می شود من بگویم خدایا ؟ تو بگویی : جانِ دلم . . می شود بیایی ؟ تــــمــــنــــا می کنم
  6. شهید یوسف الهی

    خــــــدايـــــا... آغوشت را امشب به من می دهی ؟ برایِ گفتن!چیزی ندارم اما برای ِ شنفتن ِ...

    خــــــدايـــــا... آغوشت را امشب به من می دهی ؟ برایِ گفتن!چیزی ندارم اما برای ِ شنفتن ِ حرفهایِ تو گوش بسیار . . می شود من بغض کنم تو بگویی :مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی . . می شود من بگویم خدایا ؟ تو بگویی : جانِ دلم . . می شود بیایی ؟ تــــمــــنــــا می کنم
  7. شهید یوسف الهی

    خــــــدايـــــا... آغوشت را امشب به من می دهی ؟ برایِ گفتن!چیزی ندارم اما برای ِ شنفتن ِ...

    خــــــدايـــــا... آغوشت را امشب به من می دهی ؟ برایِ گفتن!چیزی ندارم اما برای ِ شنفتن ِ حرفهایِ تو گوش بسیار . . می شود من بغض کنم تو بگویی :مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی . . می شود من بگویم خدایا ؟ تو بگویی : جانِ دلم . . می شود بیایی ؟ تــــمــــنــــا می کنم
  8. شهید یوسف الهی

    [IMG]

    [IMG]
  9. شهید یوسف الهی

    خلوتی با خدا

    الله تویی و ز دلم آگاه تویی / درمانده منم دلیل هرراه تویی گرمورچه ای دم زند اندر ته چاه / آگه زِ دَمِ مورچه و چاه تویی . . .
  10. شهید یوسف الهی

    وصیت نامه های شهدا

    وصیت نامه شهدا درباره نماز شهيد سيدحسن محمودي، : بچه‌هاي كوچك را از همين حالا به نماز خواندن عادت دهيد و فطرت پاك آن‌ها را به سوي پروردگارشان جلب كنيد. *************** شهيد محمدرضا مشهدي عبدالله، : پدران و مادران عزيز مسلمان و مؤمن، از همان اوان كودكي فرزندانتان را به خواندن قرآن و...
  11. شهید یوسف الهی

    گلستـان شهـدای باشگاه مهندسان ایران ...

    معر که ای بود ، آتش گلوله وخمپاره ی از زمین و زمان می با رید . در این میان با چشم وگوش خودم ،دیدم و شنیدم که یکی از بچه ها به دیگری گفت : شما وضو داری؟ و او جواب داد: نه. دوستش گفت: پس بیا وضو بگیریم ! و چون آب نبود تیمم کردند. آتش دشمن شدید بود.تعدادی از بچه ها مجروح وبعضی هم به شهادت...
  12. شهید یوسف الهی

    سردار شهید محمد حسین یوسف الهی

    خودش پشت فرمان بود با سرعت داشتیم می رفتیم که یک دفعه یک وانت امد توی جاده کار را تمام شده دیدم و سرم را بین دو دست گرفتم و روی پایم خم شدم هر لحظه منتظر تصادف بودم. اما خبری نشد! ماشین که ایستاد دوروبر نگاه کردم ولی اثری از وانت نبود! گفتم :پس وانت کجا رفت؟! گفت اون دیگه می بایست بره!. پیاده شد...
  13. شهید یوسف الهی

    شهیدی که جنبه معروف شدن داشت! *ابراهیم هادی*

    اخلاص اخلاص با ابراهیم از ورزش صحبت میکردیم می گفت: وقتی برای ورزش با مسابقات کشتی می رفتم با وضو بودم. همیشه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز می خواند. پرسیدم: چه نمازی؟! گفت دو رکعت نماز مستحبی! از خدا می خواستم یک وقت تو مسابقه حال کسی را نگیرم
  14. شهید یوسف الهی

    گلستـان شهـدای باشگاه مهندسان ایران ...

    احساس سوختن به تماشا نمیشود مرحله دوم عملیات محرم، ساعت 2 نیمه شب در منطقه ی عین خوش دستور آغاز عملیات با رمز یا زینب(س) صادر شد. من و پسر خاله ام، کمک آرپی جی پیرمرد زبل وبانشاطی، که او را حاجی زینعلی(پاورقی. حاجی ازاهالی روستای کره از توابع دهاقان بود و در عملیات های بعدی، به درجه ی رفیع شهادت...
  15. شهید یوسف الهی

    رفع اشکال مربوط به:ARCHICAD

    خیییلی ممنون خجم فایل خیلی میره بالا نمیدونم مشکل از لپ تاپ منه یا کلا همینجوری هست
  16. شهید یوسف الهی

    هزاران گل برای گل نرگس(برای تعجیل در ظهور صلوات)

    اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
  17. شهید یوسف الهی

    با حال ترین گندی که زدی تو زندگیت از دوران بچگی تا حالا

    وقتی 4-5 سالم بود به یه بچه کوچیتر از خودم شامپو دادم که بخور! بهش گفتم اینا شربتن بخور اونم خورد شروع کرد به گریه کردن...تا چند وقت از مامان طرف میترسیدم:biggrin:
بالا