اي پرنده مهاجر
سفرت سلامت اما
به كجا ميري عزيزم
قفسه تموم دنيا
روي شاخه هاي دوري
چه خوشي داره صبوري
وقتي خورشيدي نباشه
تا هميشه سوت و كوري
ميگذره روزاي عمرت
تويه جاده هاي خلوت
تا بخواي برگردي خونه
گم ميشي تو باغ غربت
واسه ما فرقي نداره
هر جا باشيم شب نشينيم
دلخوشيم به اينكه شايد
سحر رو يه روز...