بي دل و خسته در اين شهرم و دلداري نيست
غم دل با كه توان گفت كه غمخواري نيست
شب به بالين من خسته به غير از غم دوست
زآشنايان كهن يار و پرستاري نيست
يا رب اين شهر چه شهري است كه صد يوسف دل (شما بخوانید میر حسین )
به كلافي بفروشيم و خريداري نيست
فكر بهبود خود اي دل بكن از جاي...