تو یه سایه بودی هم قد خواب نیمروز من
تو یه سایه بودی تو ظهر داغ تن سوز من
تو هرم داغ بی رحم آفتاب
تو سایه بودی یه سایه ی ناب
من مسافر تن تشنه ی خواب
حریص فتح یه جرعه ی آب
پای پر تاول من تو بهت راه
تن گرما زده مو نمی کشید
بی رمق بودم و گیج و تب زده
جلو پامو دیگه چشمام نمی دید
تا تو جلوه کردی...