نتایح جستجو

خیلی موقعیت ازدواج از دست دادم برادرم 1 ساله باهام قهره بخاطر اون

بخدا به پیر به پیغمبر نمیتونم نمیتونم فراموش کنم الان من باید خوشبخت میشدم با اون. تو این 2 سال خیلی چیزارو به خاطرش از دست دادم الان دیگه به هیچکی اعتماد ندارم عشق واسم مرده

بخاطر اینکه کمتر به این اشغال فکر کنم رفتم سرکار نمیدونی چه تاوانی براش پس دادم

چرا ازت خوشم نیاد؟ولی خوشبختی اون باعث بدبختی من شد

فکر میکنی جواب این کارشو میده

پرنا من باید برم سرکار ساعت 9 شب به بعد دوباره ان میشم خیلی دوستم باهات حرف بزنم

پرنا من باید برم سرکار ساعت 9 شب به بعد دوباره ان میشم خیلی دوستم باهات حرف بزنم

ای بابا حالا دارن خوش میگذرونن نه ولی نمیتونم فکر کنم مال یکی دیگه شده

چقد حرفات خوبن

باورش چقد سخته خدا

مرسی از دلگرمیت ولی الان میخام خودمو سبک کنم میخام حسابی واسش عذاداری کنم

میدونم خیلی حماقتا کردم ولی الان کاری نمیتونم کنم

هیچ غلطی نمیتونم بکنم فقط حرص و غصه بخورم

اره بابا بدبختم من دیگه حتی یه خبرم ازش نمیفهمم

پس گذر زمان خاطرشو محو نمیکنه چون نامردی شده اگه بحث نامردی نبود فراموش میشد

با اون دختره اشناشده بود از رفتارش معلوم بود سرش گرمه بعد بی بهونه خواست تموم کنه 2ماه بعد با اون عقد کرد و من الان فهمیدم

اره بگو دستام یخ کرده نفسام به زور بالا میاد

من الان اعصاب ندارم