ترم آخر که برسی، بهت 1 واحد هم میدن تا 140 تا رو تموم کنی.
بی خیالش باش، یه کمی. هر جا که زانوی غم بغل کنی، قائله رو باختی. بیا، خود من با کمال جسارت 2 بار ریاضی مهندسی رو با یه استاد آه، افتادم. بار سوم، دستم درد نکنه، پاس کردم. نتیجه گیری اخلاقی هم نداره. افتادن دفعه اولش سخته ولی اگه بهش عادت...
دستت درد نکنه دیگه، اینقدر ها هم بی وفا نیستم. اون دوباری که اومدم، نبودی تو. مورد اول، آرامش قراره غیر از نارنجک یه اصطلاح دیگه هم بهش یاد بدم. کچل کرد من رو با نارنجک. مورد دوم: بارون آرامش مامور دو جانبه! [IMG]
اختیار دارید، شما باید ببیخشید. شما بزن تو گوش ما، اگه آخ گفتیم. (از همون جنبه احتیاط و اینها بود.) [IMG]
خفقان ندیدی، یه سر بیا دانشگاه ما تا بهت نشون بدم. تو دانشگاه ما فقط بسیج هست ولاغیر. این ریشوها هست که توی این جلسات تو دانشگاه تهران و اینها نشون میدن، نصفشون رو دانشگاه ما تامین میکنه...
خوب من هم، بالاخره یه کاکای کاشونی که بیشتر ندارم. کلی حال میکردم پست هات رو میخوندم. ایشالله یه شب میام اساسی حال یکی دونفر رو باید بگیرم. اما بر و بچ جدید هم زیر آسمون زیادن ها، یکی دو بار سر زدم.
خوش به حالتون. دیگه حالم داره به هم میخوره از بس که فکر کردم که کی به کیه؟ آخرش هم به این نتیجه رسیدم که هر دو یکی ان. ای تو روح سیاست. ولش کن.
این وبلاگ تو چرا تکون نمیخوره؟ البته غیر از برگ هاش ها! سوال کم آوردی؟ بدم.
دهه، وبلاگ توه از من سوال میخوای؟ [IMG]
سلام به خانوم مدیر فاطی کوماندو!
چند چندید با بر و بچ لباس شخصی؟ چماق بدم خدمتتون؟ [IMG]
جدا از شوخی، اومدم حال و احوال بپرسم. خوبید؟ امتحانای شما هم لغویده یا مثل دانشگاه ما از کشور سوایید؟
خواستم یه عکس خنده دار یذارم، طلبتون.
سلام،
خوب قرار بود توی باشگاه هوافضا هرکس هر بحثی دوست داشت انجام بده. البته قرار بود که گوبا به معرفی صرف ختم شد.
فعلاً من از دادن جواب خودداری می کنم چون ریاضیاتم ضعیفه!