دست مرا بگير که باغ نگاه تو
چندان شکوفه ريخت که هوش از سرم ربود
من جاودانيم که پرستوی بوسه ات
بر روی من دردی ز بهشت خدا گشود
اما چه ميکنی
دل را که در بهشت خدا هم غريب بود
اگر ماه بودم به هرجا که بودم
سراغ ترا از خدا ميگرفتم
وگر سنگ بودم به هرجا که بودی
سر رهگذر تو جا ميگرفتم
اگر مادر بودی به صد ناز شايد
شبی بر لب بام من مينشستی
وگر سنگ بودی به هر جا که بودم
مرا ميشکستی مرا می شکستی
دل من دير زمانی است كه می پندارد :
« دوستی » نيز گلی است ؛
مثل نيلوفر و ناز ،
ساقه ترد ظريفی دارد
بی گمان سنگدل است آنكه روا می دارد
جان اين ساقه نازك را
- دانسته-
بيازارد
دوباره میگماین فرم های اختلاف محدود هست برای مشتق که بر اساس بسط سری تیلور نوشته میشنمرتبه یک دو سه و.... به فرم پیشرو پس رو و مرکزیتما این فرمولا برای فواصل مساوی هستاگه فواصلمون مساوی نباشه چه کنیم؟
گفتــم ای سلطـــان خوبان رحـم کــــن بر این غـــریب
گفت در دنبال دل ره گــــم کـــند مسکـــــین غریب
گفتمــش مگـــذر زمانی گـفت معـــذورم بــــدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب...
خوب که فکر میکنم میبینم کلی نرم افزار یاد گرفتم که الان هیچکدومش یادم نیست:)
.
.
همون تمرکز کن رو زبانت
متلب فوق العادست ولی فک کنم خیلی سخته بخوایی چیزی یاد بگیری شاید یه روز به دردت بخوره
به نظر من پسر یا دختر مهم نیست
یه ترسی همیشه با آدم هست نسبت به طرفت هرچند خفیف
تاوقتی هست دلبستن یه طرفش دل شکستنه
اگه اون ترسه نباشه دیگه دلبستن نیست یکی شدنه( فیلسوف red pepper)