منم هميشه تو كوچه بازي مي كردم(دوچرخه سواري_وسطي_خاله بازي.....)يه بار قايم باشك داشتم بازي مي كرديم جام لو رفت خواستم زود برم سك سك كنم تا نرسيده از دور چنان دستمو طرف ديوار بردم كه شكست بعدش تا يه مدتي با حسرت بازي بچه ها رو نگاه مي كردم يه دفعه هم با دوچرخه افتادم خواستم كم نيارم گريه نكنم...
خداوندا
اگر روزي بشر گردي
ز حال ما خبر گردي
پشيمان مي شوي از قصه خلقت
از اين بودن از اين بدعت
خداوندا
نمي داني که انسان بودن و ماندن در اين دنيا
چه دشوار است
چه زجري مي کشد آنکس که انسان است
و از احساس سرشار است
اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست
او جانشين همه نداشتنهاست
نفرين ها و آفرين ها بی ثمر است
اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند
و از آسمان هول و کينه بر سرم بارد
تو مهربان جاودان آسيب نا پذير من هستی
ای پناهگاه ابدی
تو می توانی جانشين همه بی پناهی ها شوی (شريعتي)
قرآن !
من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام كه هر وقت در كوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم
میپرسند " چه كس مرده است؟ " چه غفلت بزرگی كه
می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل كرده است .
قرآن !
من شرمنده توام اگر ترا از یك نسخه عملی به یك افسانه موزه نشین مبدل كرده ام . یكی...
هی ..نمیدانم ما در این سر دنیا هی عرق میریزیم و وضعیتمان این است..و آنها در آن سر دنیا هی عرق میخورند و وضعیتشان آن است ...
حال نمیدانم تفاوت در عرق است...یا در خوردن و ریختن آن...
معلم شهید دکتر علی شریعتی