کتاب رو نتونستم متاسفانه دانلود کنم ، البته خودم کتابش رو دارم حالا نمی دونم این بخش خاصی از کتاب بود یا نه؟
از شخصیت هایی که خوشم اومد اون خوکه که بیرونش کردن یادم نمی یاد اسمش چی بود
و از اسنوبال ،ناپلئون، وباکسر خوشم نمی یومد
به نظر من همه چیزش جالب و به جا بود ، از همون اصل معروف جامعه شناسی که دکتر شریعتی می گه(تبدیل نهضت به نظام) به خوبی تبعیت می کرد، فقط از یه چیزش خوشم نیومد اونم آخرش بود .انگار نویسنده به این رسیده بود که این یه جبره! یعنی خود اورول که خودش منتقد نظام های سوسیالیستی بود ، افکارش درست مثل خود...
چه جالب منم یکی از تفریحاتم اینه که با یکی از دوستام می ریم کتابفروشی و اگه کسی جلومونو نگیره جیبمونو خالی می کنیم.
آره می شناسمش ولی کتابی ازش نخوندم هرچی بوده مقاله و مصاحبه بوده که ازش خوندم یا تو بی بی سی دیدم.
نون والقلم رو نخوندم ولی کتاب مدیر مدرسه اش و داستان زن زیادی و بچه مردمش رو خیلی...
وقتی کوچیک بودم آره.
خوب خوبیش هم همین متفاوت بودنشه دیگه. اتفاقا من از کوچیکیام فکر می کردم ماهی سیاه کوچولو خودمم. بدون اینکه بفهمم داستان چی می گه فقط واسه اینکه من بچه ی کوچیک بودم فکر می کردم اونم کو چیکه پس مثل خودمه! اما الان سعی می کنم مثل اون باشم شاید هیپ وقت نتونم ولی سعیم رو می کنم