نتایح جستجو

  1. leila.N

    ﻣﺎھﯽ ﻣﻮن ھﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺖ ﯾﻪ ﭼﯿﺰی ﺑهم ﺑﮕﻪ ﺗﺎ دھﻨﺸﻮ وا ﻣﯽ ﮐﺮد آب ﻣﯽ رﻓﺖ ﺗﻮ دھﻨﺶ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﺑﮕﻪ دﺳﺖ...

    ﻣﺎھﯽ ﻣﻮن ھﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺖ ﯾﻪ ﭼﯿﺰی ﺑهم ﺑﮕﻪ ﺗﺎ دھﻨﺸﻮ وا ﻣﯽ ﮐﺮد آب ﻣﯽ رﻓﺖ ﺗﻮ دھﻨﺶ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﺑﮕﻪ دﺳﺖ ﮐﺮدم ﺗﻮ آﮐﻮارﯾﻮم درش آوردم ﺷﺮوع ﮐﺮد از ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ بالا پایین پریدن دﻟﻢ ﻧﯿﻮﻣﺪ دوﺑﺎره ﺑﻨﺪازﻣﺶ اون تو اﯾﻨﻘﺪه ﺑﺎﻻ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﭘﺮﯾﺪ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ و ﺧﻮاﺑﯿـــﺪ دﯾﺪم بهترین ﻣﻮﻗﻊ اﺳﺖ ﺗﺎ ﺧﻮاﺑﻪ دوﺑﺎره ﺑﻨﺪازﻣﺶ ﺗﻮ آب اﻻن ﭼﻨﺪ...
  2. leila.N

    یادش بخیر وقتی معلم می خواست درس بپرسه یکی که داوطلب می شد ، یه نفس راحت می کشیدیم.... دلم برا...

    یادش بخیر وقتی معلم می خواست درس بپرسه یکی که داوطلب می شد ، یه نفس راحت می کشیدیم.... دلم برا یه نفس راحت کشیدن تنگ شده...
  3. leila.N

    یادش بخیر وقتی معلم می خواست درس بپرسه یکی که داوطلب می شد ، یه نفس راحت می کشیدیم.... دلم برا...

    یادش بخیر وقتی معلم می خواست درس بپرسه یکی که داوطلب می شد ، یه نفس راحت می کشیدیم.... دلم برا یه نفس راحت کشیدن تنگ شده...
  4. leila.N

    یادش بخیر وقتی معلم می خواست درس بپرسه یکی که داوطلب می شد ، یه نفس راحت می کشیدیم.... دلم برا...

    یادش بخیر وقتی معلم می خواست درس بپرسه یکی که داوطلب می شد ، یه نفس راحت می کشیدیم.... دلم برا یه نفس راحت کشیدن تنگ شده...
  5. leila.N

    یادش بخیر وقتی معلم می خواست درس بپرسه یکی که داوطلب می شد ، یه نفس راحت می کشیدیم.... دلم برا...

    یادش بخیر وقتی معلم می خواست درس بپرسه یکی که داوطلب می شد ، یه نفس راحت می کشیدیم.... دلم برا یه نفس راحت کشیدن تنگ شده...
  6. leila.N

    یادش بخیر وقتی معلم می خواست درس بپرسه یکی که داوطلب می شد ، یه نفس راحت می کشیدیم.... دلم برا...

    یادش بخیر وقتی معلم می خواست درس بپرسه یکی که داوطلب می شد ، یه نفس راحت می کشیدیم.... دلم برا یه نفس راحت کشیدن تنگ شده...
  7. leila.N

    آدم در تنهايیست كه می پوسد و پوك میشود و خودش هم حاليش نيست. میدانی؟تنهايی مثل ته كفش می ماند،...

    آدم در تنهايیست كه می پوسد و پوك میشود و خودش هم حاليش نيست. میدانی؟تنهايی مثل ته كفش می ماند، يكباره نگاه میكنی می بينی سوراخ شده، يكباره میفهمی كه يك چيزی ديگر نيست. بيشتر آدمهای دنيا در هر شغلی كه باشند از خودشان هرگز نمی پرسند چرا چنين شغلی دارند . چيزهای ديگر هم هست كه آدم دنبال دليلش...
  8. leila.N

    آدم در تنهايیست كه می پوسد و پوك میشود و خودش هم حاليش نيست. میدانی؟تنهايی مثل ته كفش می ماند،...

    آدم در تنهايیست كه می پوسد و پوك میشود و خودش هم حاليش نيست. میدانی؟تنهايی مثل ته كفش می ماند، يكباره نگاه میكنی می بينی سوراخ شده، يكباره میفهمی كه يك چيزی ديگر نيست. بيشتر آدمهای دنيا در هر شغلی كه باشند از خودشان هرگز نمی پرسند چرا چنين شغلی دارند . چيزهای ديگر هم هست كه آدم دنبال دليلش...
  9. leila.N

    آدم در تنهايیست كه می پوسد و پوك میشود و خودش هم حاليش نيست. میدانی؟تنهايی مثل ته كفش می ماند،...

    آدم در تنهايیست كه می پوسد و پوك میشود و خودش هم حاليش نيست. میدانی؟تنهايی مثل ته كفش می ماند، يكباره نگاه میكنی می بينی سوراخ شده، يكباره میفهمی كه يك چيزی ديگر نيست. بيشتر آدمهای دنيا در هر شغلی كه باشند از خودشان هرگز نمی پرسند چرا چنين شغلی دارند . چيزهای ديگر هم هست كه آدم دنبال دليلش...
  10. leila.N

    آدم در تنهايیست كه می پوسد و پوك میشود و خودش هم حاليش نيست. میدانی؟تنهايی مثل ته كفش می ماند،...

    آدم در تنهايیست كه می پوسد و پوك میشود و خودش هم حاليش نيست. میدانی؟تنهايی مثل ته كفش می ماند، يكباره نگاه میكنی می بينی سوراخ شده، يكباره میفهمی كه يك چيزی ديگر نيست. بيشتر آدمهای دنيا در هر شغلی كه باشند از خودشان هرگز نمی پرسند چرا چنين شغلی دارند . چيزهای ديگر هم هست كه آدم دنبال دليلش...
  11. leila.N

    آدم در تنهايیست كه می پوسد و پوك میشود و خودش هم حاليش نيست. میدانی؟تنهايی مثل ته كفش می ماند،...

    آدم در تنهايیست كه می پوسد و پوك میشود و خودش هم حاليش نيست. میدانی؟تنهايی مثل ته كفش می ماند، يكباره نگاه میكنی می بينی سوراخ شده، يكباره میفهمی كه يك چيزی ديگر نيست. بيشتر آدمهای دنيا در هر شغلی كه باشند از خودشان هرگز نمی پرسند چرا چنين شغلی دارند . چيزهای ديگر هم هست كه آدم دنبال دليلش...
  12. leila.N

    حرفهایم را تعبیر میکنند... سکوتم را تفسیر! دیروزم را فراموش ... فردایم را پیشگویی! به نبودنم...

    حرفهایم را تعبیر میکنند... سکوتم را تفسیر! دیروزم را فراموش ... فردایم را پیشگویی! به نبودنم مشکوکند... در بودنم مُردَد ! از هیچ گلایه میسازند... از همه چیز بهانه ! من... کجای این نمایشم...!؟
  13. leila.N

    حرفهایم را تعبیر میکنند... سکوتم را تفسیر! دیروزم را فراموش ... فردایم را پیشگویی! به نبودنم...

    حرفهایم را تعبیر میکنند... سکوتم را تفسیر! دیروزم را فراموش ... فردایم را پیشگویی! به نبودنم مشکوکند... در بودنم مُردَد ! از هیچ گلایه میسازند... از همه چیز بهانه ! من... کجای این نمایشم...!؟
  14. leila.N

    حرفهایم را تعبیر میکنند... سکوتم را تفسیر! دیروزم را فراموش ... فردایم را پیشگویی! به نبودنم...

    حرفهایم را تعبیر میکنند... سکوتم را تفسیر! دیروزم را فراموش ... فردایم را پیشگویی! به نبودنم مشکوکند... در بودنم مُردَد ! از هیچ گلایه میسازند... از همه چیز بهانه ! من... کجای این نمایشم...!؟
  15. leila.N

    حرفهایم را تعبیر میکنند... سکوتم را تفسیر! دیروزم را فراموش ... فردایم را پیشگویی! به نبودنم...

    حرفهایم را تعبیر میکنند... سکوتم را تفسیر! دیروزم را فراموش ... فردایم را پیشگویی! به نبودنم مشکوکند... در بودنم مُردَد ! از هیچ گلایه میسازند... از همه چیز بهانه ! من... کجای این نمایشم...!؟
  16. leila.N

    حرفهایم را تعبیر میکنند... سکوتم را تفسیر! دیروزم را فراموش ... فردایم را پیشگویی! به نبودنم...

    حرفهایم را تعبیر میکنند... سکوتم را تفسیر! دیروزم را فراموش ... فردایم را پیشگویی! به نبودنم مشکوکند... در بودنم مُردَد ! از هیچ گلایه میسازند... از همه چیز بهانه ! من... کجای این نمایشم...!؟
  17. leila.N

    حرفهایم را تعبیر میکنند... سکوتم را تفسیر! دیروزم را فراموش ... فردایم را پیشگویی! به نبودنم...

    حرفهایم را تعبیر میکنند... سکوتم را تفسیر! دیروزم را فراموش ... فردایم را پیشگویی! به نبودنم مشکوکند... در بودنم مُردَد ! از هیچ گلایه میسازند... از همه چیز بهانه ! من... کجای این نمایشم...!؟
  18. leila.N

    [IMG]

    [IMG]
  19. leila.N

    [IMG]

    [IMG]
  20. leila.N

    [IMG]

    [IMG]
بالا