مى دانم
حالا سالهاست كه ديگر هيچ نامه اى به مقصد نمى رسد
حالا بعد از آن همه سال،آن همه دورى
آن همه صبورى
من ديدم از همان سر صبح آسوده
هى بوى بال كبوتر و
ناى تازه ى نعناى نو رسيده مى آيد
پس بگو قرار بود كه تو بيايى و ... من نمى دانستم!
دردت به جان بى قرار پر گريه ام
پس اين همه سال و ماه ساكت من...