نتایح جستجو

گلم سلام

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=204332

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=204332

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=204332

من هرگز تعطیل و بی‌پناه نخواهم ماند. هیچ‌گاه "تنهایی و کتاب و قلم"، این سه روح و سه زندگی و سه دنیای مرا کسی از من نخواهد گرفت. قصر بلند و زیبای تنهائی و از آن دو یار همیشگی‌ام کتاب و قلم. دیگر چه می‌خواهم؟ آزادی چهارمین بود که به آن نرسیدم و آن را از من گرفتند. اما این سه را که نمی‌توانند گرفت...

قلم توتم من است، قلم توتم ماست، به قلم سوگند، به خون سیاهی که از حلقوم‌اش می‌چکد سوگند، به زجه‌های دردی که از سینه‌اش بر می‌آید سوگند، که توتم مقدس‌ام را نمی‌فروشم، به دست زورش تسلیم نمی‌کنم، به کیسه‌ی زرش نمی‌بخشم، به سر انگشت تزویرش نمی‌سپارم. دستم را قلم می‌کنم و قلمم را از دست نمی‌گذارم...

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=204332

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=204332

[IMG][IMG]

ولی بازم تاکید می کنم ما اختیار داریم ولی اختیار مون تو سر نوشت کلیمون خیلی خیلی کمه مثلا اگه خدایی نکرده یکی پدر یا مادرش از دنیا برن کلا سرنوشتش عوض می شه و مثل سابق زندگی نمی کنه پس ما کجای این سرنوشت اختیار داریم یا اینکه یکی که آی کیوش پایینه خودشم بکشه با اختیاری که خدا بهش داده شبانه روز...

واقعا من یه بار بیشتر نرفتم ولی جدی جدی عین حقیقتو گفت چه در مورد گذشتم و چه درمورد آیندم و من فقط فالم به نیت آینده تحصیلیم بود که عین حقیقتو بهم گفت :w16:

راز خوشبختی راز خوشبختی تاجری پسرش را برای آموختن " راز خوشبختی " به نزد خردمندترین انسان ها فرستاد. پسر جوان چهل روز تمام در صحرا راه می رفت تا اینکه بالاخره به قصری زیبا برفراز کوهی رسید . مرد خردمندی که او در جستجویش بود آنجا زندگی می کرد . بجای اینکه با یک مرد مقدس روبرو شود وارد...

آیا تا به حال وقتی به پارک رفته ای.. تو زمین بازی به بچه هایی که سوار چرخ و فلک هستند نگاه کرده ای؟؟ یا زمانی که قطرات بارون به زمین برخورد میکنند به صدای اون گوش داده ای ..؟ ایا زیبایی بالهای یک پروانه زمانی که به هر طرف پرواز میکند را دیده ای ؟؟ وقت غروب در آسمانی نیمه ابری آیا انعکاس...

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی... وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی .وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که...

تقدیم به دوستان خوبمممم : زندگی زیباست ... و هر روزش آغازی دوباره برای استفاده از فرصت ها و جبران گذشته.. زندگی زیباست ... به سادگی و لطافت شبنمی نشسته بر برگی سبز ... و با اندکی زبری به زبری حاشیه های برگ رُز ....

صدهاهزارنفربرای باریدن باران دعاکردند! غافل ازاینکه خدا باکودکی است که چکمه هایش سوراخ است!

سلام ........................

مرسی عزیزم

آخه عزیز دلم تو لیست دوستامی که شما