نتایح جستجو

[img]

[img]

دســت در دســـتم که می گـــذاری، دلـــــــــم سریــع "حمــــد و ســوره" می خواند، بیچــــاره مــی فهـــمد، فاتحــــه اش خــــوانده است...

خـــوب که با خـــودم فـکـــر میکنــم میبینـــم این همـــه نبـــودنــت این همـــه نـــداشتنــت خیلــی هم تقصیـــر تـــو نیســـت مــن قانـــون بـــازی رو بلـــد نبــــودم.....!!

ندیدنت سخت است... اما همین که باشی دنیایم زیباست...

میگویَند مــُـــב است ایـטּ روزهـــآ عشـــــق بازے زیر ِ بارآטּ با اشڪ هاے ابـــــر .... בل نِمے سوزانَم بَراے ابرے ڪﮧ اَز شِدت گِریــﮧ بــﮧ هِقـــــ هـِــــق افتاده است בِلَم بَراے خُـــــوבَم مے سوزَد كه از فِشار בِلتَنگــــــے خیلی وَقت است نَفَسَـــــم بُریده بُریده و...

من خواهم رفت و تو شادمانه بال و پر خواهی گشود و همچنان از سرسره زندگی پایین خواهی لغزید و فراموشت خواهد شد كه چه معصومانه دوستت داشتم!

غم آهسته آهسته در چشمانم آب میشود

گامِ اول را تو بردار به روزگاری که "سلام" و "خداحافظ" فرقی با هم ندارند نه ماندنِ کسی حادثهٔ است نه رفتنِ کسی فاجعه نزدیک تر بیا دوست ندارم از این فاصله ، از "فاصله ها" صحبتی کنم..

در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟ مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟ من به آن محتاجم !

دلتنگـــــی و اينك باران بر لبه ی پنجره ی احساسم مي نشيند و چشمانم را نوازش می دهد تا شايد از لحظه های دلتنگی عبور كنم

بهانه نوشتن شدی و حالا ساده نوشتم و نفهمیدی از تو نوشتم و شک کردی! برای تو نوشتم و تنها شدم و حالا از تنهایی ها مینویسم ...

مـانــدنــم چـه سـود ؟!! خــودم را در مــیان ِ آرزوهــایت نیــافتم !!

واژه هایم رنگ باران دارد وقتی از تـــــــــــــو مینویسم قلبم خیس دلتنگی ست و چشمانم طوفانی ...

می شمارم دانه دانه باران را در خیابانهای بی تـــو.... وقتی آوار می شود ، جنونی که تازگی ندارد،، بر ســـرم ... خراب تر ازین نمی شوم ، این روزها ...

مرسی از درخواست دوستی :w27:

[img]

[img]

[img]

[IMG]