اگه فضول نبودم نمی پرسیدم که:دی
ساعت حدود 9بود بود که سوار یه اتوبوس شدیم که مقصدش اردبیل بود 95% مسافرها ترک بودن
ما هم 2تا دختر تنها بابام به راننده گفت انزلی گفت بله میرم ما رو سوار کرد کرایه هم داد رسیدیم رشت میدان فرهنگ جایی که اتوبس ها دوباره مسافر سوار می کنن مرده گفت خانم پیاده شو گفتم...