خُــــــــدایا
دلـــــــم شیشــــه ای شکســــــتنی ست...
پُر از لکه های ســـیاه
که جــز باران رحمتت شیشه شوی دیگری قـــادر به برق انداختنش نیست!!!
سپردمش به کَرَم ِ خودت...
خدایا...
بیاموز به من.....
که لحظه ها در گذرند....
بیاموز به من که هیچ حالتی پایدار نیست.....
که
« میگـــــذرد»
چه سخت و چه آسان...
چه تلخ و چه شیرین...
اگر در سختی ام...
اگر دلتنگم....
« میگـــــذرد»