الناز تبریز
پسندها
2,641

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خدایا...
    نیکوترین سرنوشتها،حلالترین روزیها، خالصترین نیتها، صالحترین عملها، مقبولترین عبادتها ،
    را برای دوستانم مقدربفرما...


    تو تنهایی ات را شعر می کنی
    او دود؛
    دیگری سکوت!
    اما
    من رو برمی گردانم
    و با آستین پیراهن ام؛
    چشم هایم را پاک می کنم..!
    سلام
    حالتون خوبه
    مگه میشه دوستای خوبی چون شما را فراموش کرد
    من همیشه بیادتون هستم

    فڪرڪردن بہ تو
    پنهآنےترین ڪآرِ زندگے منـ است!
    و توپنهآنےترین دلتنگے منـ هستے!
    پنهآنےترین لبخندۍ در صورتم!
    و پنهآنےترین مسببِ حآلت روزآنہ ام!
    و روزهآۍ زیآدۍست ڪہ سـآڪتم
    جمعه ها شرح دلم؛
    یک غزل کوتاه است
    که ردیفش همه «دلتنگ توام» می آید...
    مدتهاست از

    سقف لحظه هایم یاد

    تو می چکد !! ...اگر باران

    بند بیاید از این خانه می روم ....
    همه چیز را فروختم جز آن صندلی

    که جای تو بود ٬

    پیش خود گفتم :

    شاید آن روز که برگشتی ٬ خسته باشی ....
    چشمهای تو
    آنقدر حرف برای گفتن دارد
    که حتی
    بسته بودنشان
    فرهنگ معین را کنار می زند
    وای به حال اینکه
    به چشمهایم زل بزنی..!!
    تو بی نظیری النازجونم
    مواظب خودت باش خواهری
    فدات شم
    فعلا.امیدوارم زود به زود ببینمت:redface:
    فدات خواهری:heart::gol:
    النازجون نمیدونی چقدر خوشحال شدم دیدمت،حالم خیلی خوبه وقتی که می بینمت:redface:
    عزیزم اگه اجازه بدی من فعلا برم؟کاری پیش اومده.
    ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ
    ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﺶ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ
    ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﯽ که ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺮﻩ هوا ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺮﺩﻩ . . .
    عه اومدی النازجونم:w31:
    مگه میشه تو رو ببینم و حالم خوب نباشه:w21:
    ممنون متن خیلی قشنگیه مرسی خواهری:redface:
    سلاااااااااام
    ممنون،تو خوبی النازجونم؟
    خواهش میکنم گلم[IMG][IMG]
    بی تو با سردترین فصل زمستان چه کنم
    با دلِ یخ زده و پیکر بی جان چه کنم؟

    گیرم از مَهلَکه ی سردیِ دی جان بِبَرَم
    با هوای قفس و نَم نَمِ باران چه کنم
    می خواهم امشب در انتهای قلبم...
    برایت کلبه ایی بسازم...

    که ورودیش را بید مجنون بکارم. ..
    و انتهایش را گل شب بو. ...

    تا همه با استشمام عطرش....
    تو را در کنارم حس کنند...

    و در میانش گل شیپوری بکارم...
    تا با صدای بلند...

    "دوستت دارمت" را فریاد بزنم.
    نوشتن
    شعر
    راز های بزرگ مرا
    بر ملا کرد!
    .....
    فهمیدی که
    چقدر دوستت دارمممممممم
    اسمش چیست؟
    این حس،
    این حال؛
    همین ڪه وقتے به تو فڪر میڪنم...
    از گوشه ے لبهایم لبخند چڪه میڪند!

    اسمش چیست؟
    این ڪار،
    این رفتار؛
    ڪه نشسته ام و تو را مو به مو مرور میڪنم و عطر موهایت گیجم میڪند؟

    اسمش چیست؟
    این رویا،
    این خیال؛
    ڪه تو از دور مے آیے و انار هاے باغ شعرم...
    ڪال ڪال، سینه چاڪ میڪنند؟
    اسمش را...
    چه بگذارم ڪه تو،
    دوستت دارم معنے اش ڪنی؟
    سلام...
    ممنون عزیزم.
    طبق معمول یکی دیر میرسه این بار من دیر رسیدم
    :(
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا