-
ئع منم هر وقت خوابگاه باشم سرما بخورم به درازا میکشه خوب شدنم
مامانمو میخوام
مامانم نیست درست کنه که،مگه مریض واسه خودش درست میکنه...امروز درست کردم اما میلی به غذا نداشتم.
آهان آره دیگه به وضعت گرفتار شدم
دیگه جبران میکنم
ئع هنوز خوب نشدی
....
مرسی تازه سرما خوردم کی خوب شم خدا داند...اونم توی خوابگاه
گفتم چرا اولیش 22 امه اما زودتر از ما تموم میکنین پس پشت سر همه ،آخه
از کدوم حرفات میزنم؟؟
منم سرما خوردم دارم میمیرم..خخخ:D......
مشکل اینجاست که درس دارم ....این روزا پشت سر هم بد شانسی میارم:razz:
امتحان اولیت کیه؟
ممنون ازت در فرصتهای بعدی جبران میکنم:)
سلام قل جون خوبی؟ کم پیدایی
ممنون از متنای زیبایی که واسم فرستادی گلمم
تلفن زنگ میخورد
پیام می آید
در باز میشود
باران میبارد ...
راستش را بگو !
خودت چه میکنی
با اینهمه ای که
#تـو نیستی ... !
:D
آنشب
که موریانه ها زبانم را خوردند
من
یک کتاب حرف داشتم
|فرخ مهر کیوان|
گلویم توسط بره ای دریده شد که...
عمری گرگها...
تمام بدنم را بخاطر محافظت از او...
زخمی کرده بودند...
امروز چهارشنبه5 خرداد،18شعبان،25May،مصادف با روز نسیم مهر،سوالای سخت میپرسیا مجبور شدم تقویمو نگاه کنم من حتی یادم نبود چند خرداده دی
بهار جان من دیگه برم شبت بخیر قل جوونم خوب بخوابی
میگه یه خورده کار میخواد داره بیچارم میکنه دیگه، منم که زیر بار نمیرم.....هنوز که مونده
خخخ اینکه جک بود یه درصد فک کن من همچین دانش آموزی میبودم
اما این دانش آموزی که من دیدم اولیای معلمه رو احضار میکنه نه خودشو
ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺯﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﯿﻮﻭﻥ ﺟﻨﮕﻞ ﮐﺪﻭﻣﻪ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﮔﻮﺭﺧﺮ .
ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﻮﻥ ﺳﯿﺎﻩ ﺳﻔﯿﺪﻩ . ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮ ﺩﻓﺘﺮ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻥ ﺍﻭﻟﯿﺎﺕ
ﺑﯿﺎﻥ
معلمي در كلاس علوم از دانش آموزي پرسيد: با ديدن پاي اين حيوان، نام حيوان را بگو. دانش آموز هر چه به پايي كه در دست معلم بود نگاه كرد، نتوانست پاسخ دهد.
معلم پس از مدتي گفت: بگو اسمت چيه تا برايت يك صفر بگذارم. دانش آموز پايش را از كفش درآورد و گفت: خب، شما هم از روي پاي من بگوييد اسمم چيه.
منم خواهش
چی که راستش امروز تحویلش بود دیگه بخوام امروزم رو شرح بدم
....فک کن استاد ازت ارائه مقاله جدید بخواد میگم من بچم من و این حرفا مگه 
ﻣﻌﻠﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﯿﺪﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﮒ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺍﻡ ﺗﻨﺒﯿﻬﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ.ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺭﺍﮐﺸﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩ.ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻡ
چه قشنگ مررررررسی قل جووونم
اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما گریخت
چند روزی ست حالم دیدنی ست
حال من از این و آن پرسیدنی ست
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر‌حافظ تفأل می زنم
حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد حالم را گرفت
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
بین رؤیای شبانه جستجویت می کنم
نرگس عشق منی هر لحظه بویت می کنم
برگ برگ خاطراتم را خزان بر باد داد
ای گل ناز بهاری آرزویت می کنم
هوای اینایی که میخندونن رو بیشتر داشته باشین آخه اینا یواشکی غصه میخورن
........مهم نیست
یه چیزی بهارجون نمیدونم چرا دوست پیدا نمیشه البته از نوعی که بی معرفت نباشه توی دنیای مجازیم بی معرفتا زیادن دقیقا مثه دنیای واقعی
خیلی خستهههههههم.........
سلام قل جون خوبی دوستم؟
انشاله همیشه شاد و سرحال باشین
حسشم نباشه خودت ایجاد کن
هعی...
اون که اصلا پیدا نمیشه
امان از دست تو دختر
...امشب حس خنده نیست وگرنه خخخخ
حالا یه نفر یه پیام گذاشت دی
آره نیست...واقعا
راستی یکیو پیدا کن هم برق بلد باشه هم معماری دو مدرکه باشه..... -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...