من و ایسان حق نداریم با دوستامون بریم بیرون.طفلی فرنازم محدود کرده بود...دخترو تو هرچی محدود کنی میره سمتش واس کنجکاوی خب اینم با دوستاش رفته بودن قهوه خونه تو ابهر اونجا ب داداشم خبر داده بودن رفته بود دیده بود گوشیشم دیده بود.سوییچ ماشین گرفته بود بی صدا دراومده بیرون دیگه ام جوابشو نداده...قبلش خب گفته بود به فرناز...فرنازم قبول کرده بود.منم میگم تو که قبول کردی چرا الان زدی زیرش پس حتما نمیخوای پویان دیگه میگه نههههه میخوامش...تقصیر فرنازه ب نظرم.اولش تقصیر داداش بعد فرناز.والا مسخره ها..