Zbaziii
پسندها
18

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • گفتی 12 ام دیدی که منم همون روز تبریک گفتم بهت ایششش
    دیشب لازانیا پختم خونه مامانی.....میفرستم عکسشو دستپخت عطی رو ببینی:)
    الان حال ندارم بفرستما.زیر کرسی ام تازه گرم شدم:)
    سهیییییییل مگه خرم تولدم اشتباه بگم؟؟؟؟؟؟؟
    12اون یکی دوستت بودهههههههه.
    من تولدموووووو دوس دارم.دیشب تا ظهرم از دستت دلخور بودم که مهم نبودم یه اس بدی....ماچم کردی بغلم کردی بخشیدمت:)
    خدا رحمت کنه ایشونو . منم تا هفت سالگی دیدمش دوقلو ها چهار ماهه بودن
    ولی بازم زندگی جریان داره
    دلیلی نمیبینم بابت چیزی که تو زندگی همه افراد یه روز اتفاق میفته خیلی ناراحت باشم
    من پدرمو ندیدم زیاد ولی میتونم پدری لایق باشم این مهمه
    والا همه میگن تو درس نمیخونی چطور نمره هات بالاس...خدا معجزه میکنه...از بس ک دلم پاکه♥♥♥♥
    مطمءنم هیچکس نمیتونه با این احساساتم کنار بیاد....هیچکس درک نمیکنه هیچ پسری....تا بیام یه کلمه از تنهاییم و ندیدن بابام حرف بزنم میخواد بگه پاشو برو خونه ننت...میدونمم انقدر احمقم لال میشم و میگم ببخش...
    بخدا خیلی خنگی چطور نمره میگیری خدا میدونه :biggrin:
    اتفاق : تولد
    من کلا خودم زیاد تولدمو جدی نمیگیرم وقتی همه دارن همچین اتفاقی رو دلیلی نداره بابتش زیاد انتظار داشته باشم :دی
    دنبال چیزایی هستم که فقط مختص خودم و معدود افراد روی زمینه
    مث خریدنه جزیره یا مازراتی :اوفی اوفی
    یا دونستن چند زبان زنده دنبا
    یا مهندسی یه طرح بزرگ صنعتی
    یا یه همچین چیزی:دی
    اهان گرفتم....
    خو من روز تولدم دوس دارم....بابام بوده....بابایی ک هیچوقت ندیدمش حتی عکسشو...سخته سهیل خو....
    ههههههههههه دیوونه...

    من شب عروسیم رفتم خونمون دلم میخواد مشروب بخورم...
    یا سالگرد ازدواجم....
    نمیدونم باللخره یه شب با شوهرم بخورم...
    یه اتفاقی رو که خودت هیچ نقشی نداری توش رو هرگز بزرگش نکن . اگه از من میشنفی ;)
    ایشالا تبریک موفقیت های خودت نه ننه بابات :biggrin:
    آره باو ما همه جور جونوری معلمون شده
    یکی بود میگفت اگه ازم نمیره میخواین باید وایت هورس ((ویسکیه ) بیارین برام :biggrin:
    راس گفته معلمتون...چقدر خاطره داری از معلمات:)
    سربازی میرفتی فک کنم تو هر حرفت با یه خاطره از سربازی شروع میکردی:d
    اوه اوه.من همیشه میگم من پسر بودم دقیقه نود دختر شدم....به دنیا ام اومدم مادربزرگم باور نمیکرده دخترم!!!!!
    اینکه انقددددددددر سسسسس ام.دوستام ازدواج کرده که طفلی شوهره تا میاد ببوسه این فرار میکنه اتاق....اونوخ من میدونم چه شیطونیایی میخوام بکنم....شوهرم کلافه کنم...تافت نزنه:)
    ----
    دیشب کیک خریدن خاله اینا خونه مادر بزرگم تولد گرفتن.
    امشبم دوستای خانوادگیمون میان.خاله علیرضااینا.بابا گف شیرینی بگیرم.کیک بگیرم رفتنی کادو میدن زشته تازه ازدواج کردن 3تاشون شاید دستشون خالی باشه...

    داداشم خبر نداره تولدمه....:(
    یه معلم داشتیم میگفت چون عصر جمعه ها از آمدن آغا مایوس میشی دلت میگیره :biggrin:
    عوف خبر نداری دود از کنده بلند میشه
    تازه بعد 40 سالگی مردا سسسسس میشن :D
    نیگا جرج کلونی رو کرتب سسس مرد جهان شناخته میشه :D
    چقدر دلگیره امروز....انگار نه انگار تولدمه....من جمعه ها متنفرم....
    افرین.دبه اندازه تو پیدا نمیشه ها.....
    بعد 40میخوای چیکار؟؟؟؟زیرتو بیاد تمیز کنه؟
    من زن نمیگیرررررررررررررررررررررررررم :D
    بعد 40 سالگی ایشالا :biggrin:
    هوی زن گرفتی میای سر میزنی اینجاها...دلم تنگ میشه واست....
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا