سلام....تبریک ابجی



مهر پایان نامه برداشتم، اردیبهشت سال بعدش شروع به لکه گذاری کردم تازه 

ینی باورت میشه اولش دقیقا همین جمله رو میخواستم بهت بگم؟! 



تنظیم شده بودااا 



آخخخ کاملا درکت میکنم -_-
آدم فضایی! من بودم هدایتش میکردم به آتلیه هنرهای تجسمی
اتفاقا ما یه همکلاسی داشتیم که خیلی تو این فازای تخیلی بود، همیشه فکر میکردم این بچه حیف شده اومده معماری، ولی الان رفته تو کار طراحی و نقاشی به نظرم خیلی موفق تره
ینی واقعا هم من کاراشو دوس دارم ^_^
هرچیز مربوط به اون دوران الان شیرینه 
کار بچه های خودشو کپی کرده این متوجه نشده
اصولا استادای خانوم خیلی دقیقترن 


هاها پس انگیزه ی خوبی داری واسه یادگرفتن آلمانی












البته کلاسش ساعت 1 بعدازظهر بود، تو امفی تئاترم بود دیگه من کلا خواب بودم سر کلاس پروژه مون اگه خوب نبود لب به لب پاس میکردم :w25:
راستش من اولا از انرژی و کلا هرچیز مربوط به تنظیم شرایط خوشم نمیومد چون اون درس تنظیمی که داشتیم من تازه روز قبل امتحان شروع کردم کتاب کسمایی رو خوندن و کلی زجر کشیدم
آخرشم کلا 40-50 صفحه شو موفق شدم بخونم ... خاطره ی بدی به جا موند ازش
حوصله مقاله دادن ندارم خدایی
چه کنم که مجبورم 

تا الان کجا بودی انرژی 
یا نهایتا اسکیس معماری داخلی رو میرم





کی میگه؟ کجا نوشته؟ وای من
البته اگه اینجوری باشه و نشه بعد از انتخاب رشته تغییرش داد (تو این چندروز) اسکیس نمیدم، راحت 
و امیدوارم واسه تو هم همیشه خوب ترین ها اتفاق بیفته 

