حوصله ندارم دو روزه
عاهه کورکه گرفتا
ایشالا جام جهانی از خجالت شون درمیاییم 
عاهه کورکه گرفتا
عاهه کورکه گرفتا
... موقع انتخاب موضوع ما فک می کنیم 8 ماه وقت داریم استاد فقط رو 8 روز آخرش حساب می کنه 










یکی از بچه های سال پایینی اومده بود مثلا از من مشاوره بگیره، داشت توضیحات استاد مشاورشو می گفت دیدم کلا هر چی استاد براش مثال زده برا کارای غلط از تو پایان نامه منه
حالا خیلیاشم می دونستم اشتباهه ها ولی حال نداشتم درستش کنم
همیشه هم می گفتم کاش منم یه وروجک کوچولو موچولو این شکلی داشتم، به جز اون حسرت ساعت برناردم زیاد خوردم 
البته انصافا من تا حالا کارتون زبان اصلی ئی ندیدم که صداهاش شیرین تر از دوبله ش باشه ... مثلا جودی رو خیلی دوست داشتم ولی وقتی کارتون اصلی رو دیدم صدای گوینده اصلا مث صدای فارسیش دوست داشتنی نبود 
... البته انگار کارای عجیب غریبم خوب جواب می ده، سال بالایی مون می گفت یه سالی که موضوع کفش فروشی بوده یکی میاد میگه من می خوام کفش برا آدم فضایی یا همچین چیزی فقط بفروشم اینجا و نمره ی خوبی هم می گیره انگار!!! من اگه داور بودم اسم آدم فضایی رو که می دیدم طرفو کلا حذف می کردم، معماری که داستان تخیلی نیست 
حالا الان می خندما ولی اون موقع خیلی حرص خوردم 
تازه کارتونش آلمانی بوده ها Miester Eder und sein Pumuckl ... یه ذره که یاد بگیرم می خوام زبان اصلی شم دانلود کنم اگه پیدا شه 

تازه جالبه پایدار علم و صنعت خونده بود داشت خانم دکترم می شد واسه خودش!!! اون یکی استادمونم که علم و صنعتی بود می گفت از موضوع پایان نامه ایشون 10 تا مقاله ISI درمیومده!!!
یعنی من اونو می دیدم کلی می زدم تو سر خودم که اگه این تونسته این کارا رو کنه من الان باید با انیشتن رقابت می کردم سر نظریه های علمی!!! 
موضوشو نگاه کن دیگه تحویل بگیر چقد تحلیلی و سخت بوده 
حالا خودت تصور کن چقد می شد به درس دادن این آدم علاقه مند شد
... منم به خاطر همون ترم همیشه کتاب کسمایی رو به چشم کشک دیدم بس که استادی که درسش داده بود کشک بود!
خوشبختانه استادای تاسیسات مونو دوست داشتم 



) ولی آخرش از نتیجه ش خوشش اومد
... کلا تو همین فازا بودم ولی نمی دونستم رشته ای به اسم انرژی وجود داره، از هنرهای ساختم فقط همون تکنولوژی رو می شناختم که چون 10-15 تا بیشتر قبولی نداشت هیچ وقت سمتشم نگاه نمی کردم، بعد اینکه تیماج انرژی قبول شد تازه من فهمیدم همچین رشته ای هم هست
ولی بازم به خاطر ظرفیتاش می ترسیدم، آخرش گفتم من که معماری-بخون نیستم لااقل بذار واسه کنکور همین بخونم شاید قبول شدم و اومدم سمت انرژی
این بود انشای من در مورد انتخاب گرایشم 



گفتم یواش یواش میایی گوشمو بگیری بگی دیوارمونو خط خطی کردی 



فقط حیف ظرفیت روزانه شده 6 تا، 8 آوردن خرج داره یه کم 







مشکل من اینه که هیچ وقت به طور قطعی نمی گم باشه امسالو دیگه بی خیال یه کم استراحت کنم، می گم استراحت می کنم ولی حالا بیام آزمایشی شرکت کنم، بعد می بینی همون آزمایشی واسه خودش مهم شد رفت رو اعصابم
خیلی وقتا این کارا رو می کنم بعد پشیمون می شم... اینکه بتونی با قاطعیت یه کاریو ببوسی بذاری کنار نعمت بزرگیه به خدا 
اگرم خواستی منتظر من بمونی که دور همی با هم خوش می گذرونیم 
