مرسی
-
اتییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ..................... خخخخخ
آره دوتامون باید بریم کافه
بلدم اما وقتشو ندارم
میرم از کافه میگیرم
بالاخره باید بری کافه بگیری دیگه
خودت که بلد نیستی درست کنی
بلدی؟
کافه چی محلتون
وایییی چی شد؟
چی شد
رفتی گل بچینی
گفته بودم تو پی ام خ، سئوال خ هم میشه پرسید؟؟
ولی اگه آزار مورچه بهت برسه، نسلشو منقرض میکنی خخخخ
چییی مییگیی
اذیت میکنی
refer to private message
جواب اون سئوالو ندادی (خ سند کردم)
عجب! دوستامون بهتر از ما از احوال ما باخبرن
اگه خبریه به منم بگو جان اتی...
اوه اوه دست ماروهم بگیر لدفن
منم اونول دوس دالم
زبان میخوای چیکار
مگه تو هم رفتنی ای
ماشالا تو ک زبونت مارو از لونش میکشه بیرون
الکیی نگووو
اون فیلمارو دیدی(اونایی ک دیالوگاشونو میزاری)؟؟
بازم گیج بازی دراوردم
من می دانستم نومیدی هست ‚ اما نمی دانستم یعنی چه. من هم مثل همه خیال می کردم که نومیدی بیماری روح است. اما نه، بدن زجر می کشد. پوست تنم درد می کند، سینه ام ، دست و پایم. سرم خالی است و دلم به هم می خورد. و از همه بدتر این طعمی است که در ذهنم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همه ی اینها با هم. کافی است زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همه موجودات احساس نفرت کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن.
من می دانستم نومیدی هست ‚ اما نمی دانستم یعنی چه. من هم مثل همه خیال می کردم که نومیدی بیماری روح است. اما نه، بدن زجر می کشد. پوست تنم درد می کند، سینه ام ، دست و پایم. سرم خالی است و دلم به هم می خورد. و از همه بدتر این طعمی است که در ذهنم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همه ی اینها با هم. کافی است زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همه موجودات احساس نفرت کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن.
Ooops! با عکسا هم خواستی سرشو هم بیاری خخخ
لنگه کفش از یاد نمیره ولی بایکی دیگه عوض میشه
یه دفه غیبت میزنه بعد میای میگی سلامت باشی! خیلی رو داری والا
حرفها سه دسته اند : دسته اول : گفتنی ها دسته دوم : نوشتنی ها و دسته سوم : قورت دادنی ها دو تای اول سبکت می کنند ، سومی سنگینت
از وقتی ک شما محتاط شدی -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...