وفادارم.قول دادم دیگه تو بیا میریم.
پ اول بده من بخونم خاطراتت رو...دی
بله حتما تشریف بیارید ولی بدون شیشه ش اینقدر میشه هاااااا
نه اصن هم شوخی نیست....دی
حداقل تو خصوصی میگفتی نه اینجا که همه میبینن.
پس نزدیکیم بهم
بعضی از حرفها را دوست دارم چند بار بگویی . دست خودم نیست . بعضی از حرفها خیلی به تو می آیند ؛ مثلا همین که می گویی همه چیز تحت کنترل است به تو می آیند و من دوست دارم همه چیز بیش از چند بار تحت کنترلت باشند ؛ یا وقتی تلفنی می گویی کاری نداری واقا دلم می خواهد کاری نداشته باشم و چند بار کاری نداشته باشم . به طور عجیبی بعضی از حرفها انگار برای تو ساخته نشده اند ؛ مثلادیروز که خسته بودی ، خسته ام که گفتی احساس کردم برای تو نیست، انگار کسی مجبورت کرده باشد بگویی خسته ای . یه نمی آیم که می گویی باز از همان لحظه هاست که از حرفهای دیگران استفاده کرده ای . نمی دانی بیش از هرکسی به تو می آید دوست داشته باشی مرا و من دوست دارم از تو بشنوم دوستم داری و دوست دارم که تو بگویی پنجره را باز کن کمی هوا بیاید . بدون اغراق وازه پنجره را دوست دارم از دهان تو فقط با صدای تو بشنوم . پنجره که می گویی یعنی خانه ای .
عتراف کن دوستم نداشتی . روبه روی من بنشین . سردترین نگاهت را به چشمانم بدوز . و یک لبخند جعلی از از آن دست لبخند های اثر ناچاری برسان . تنفسی کوتاه داشته باش و باصدایی از جنس بی تفاوتی اعتراف کن . اعتراف من دوستم نداشتی . ان وقت به راحتی می توانیم با هم دوست بمانیم . خواهش می کنم وقتت را به من بده . همین وقت چند دقیقه ایی را تا بنشینی روبرویم و بگویی دوستت نداشتم ؛ چراکه من اعتراف می کنم هرگز نمی توانم باور داشته باشم دوستم نداشته باشی . اعتراف کن چراکه دوستت دارم . کلیدی که من دارم تنها در یک خانه را بازمی کند ... دلتنگی . اعتراف کن . عزیز من گریز.