دیروز بعد مراسم عاشورا ساعت 3 بعد از ظهر رفتیم بیمارستان تخصصی کودکان عیادت بچه ها...

دردناک بود ...دیدن اشک مادرا و پدرا ....دیدن ناله بچه ها....
یکی از باباها اومد حرف زد بچه ی 8سال و نیمش شفا گرفته بود ..همه گریه میکردن وقتی داشت تعریف میکرد ....باید شکر گذار باشیم که سالمیم ....

بچه ها خیلیییییییییییی معصومن ....واسه همینه خیلی خیلی دوسشون دارم ...

اشکال نداره عزیزم ...منم امسال فقط عدسی و لوبیا خوردم ....
