پروانه شیرازی

به قول فروغ فرخزاد: هیچکس نمیدانست که نام آن کبوتر غمگین ک از قلبها گریخته ، ایمان است...

رفتی ؟

عخش من چطوره ؟

امیدوارم شب آرزوها شب براورده شدن آرزوهایت از طرف یگانه هستی بخش باشد

چ باحال حالا این سری اومدم معرفی کن برم پیشش...... این روزا چیکار میکنی؟؟؟

واقعأ؟؟؟!!! پس خسته نباشید داره .. صب کن ببینمش .. اینو باید ی کتکی بهش زد

عه بگو دیگه لووووووس :| زود باش بگو بینم چته ....

بعدشم الان طفره نرو زودی بگو بینم خودت چته هان؟؟؟؟

خو آرزو کردم .. آرزوهای ما دست نیافتنیه خواهر ....... چ بد ... پس زودتر پیداش کن ک کارت جور بشه چ خبر از نازی و خاله ؟؟؟

پس اومدی فضولی کنی اینو بگو خب :|

توو تالارها دیدمش اما آشنایی ندارم باهاش..
اسم کاربریش رو سرچ کن پیداش کن خب
چرا بهم نمیگی چی شده آبجی؟؟؟ خودت چته خب

ممنون همینطور آبجی .... من که آرزویی ندارم

نه آبجی ندیدمش .... چ کاری؟؟

ممنون خوبم... سلامتی شکر.. خبر خاصی نیست ...
این روزا همه اینجوری شدن .. کم میان
چ خبر از خودت ؟؟ چیکارا میکنی؟؟

سلام آبجی خوبی؟؟؟ چرا ناراحتی چیزی شده؟؟

سلام مهندس حالتون چطوره چه خبرا؟

ﻣﻦ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯾﻢ!
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺑﯿﻨﻤﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﯿﻢ،
ﺳﺮﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺟﺪﺍﯾﯽ ...
ﭼﻨﺪﯼ ﭘﯿﺶ ﯾﮏ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺩﺍﺩﻡ ...
ﯾﮏ ﭘﺎﺳﺦ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺩﺍﺩ ..
ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ....... ﻭ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻡ ......
ﻭ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ ....... ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ....... ﻭ ﺑﺎﺯ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ........
ﺍﺻﻼ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﻣﯿﺰ ﺑﻠﺪ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﺪ ........
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺍﻧﺴﻮﯼ ﺧﻂ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺳﺖ ...
ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ...
ﺍﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ ﺣﺘﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺟﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ...
ﻣﺎ ﺍﺩﻣﻬﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ...
ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ
ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻢ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﯾﻢ
ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ ...
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻧﯿﻢ
ﻫﻤﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ !!!

مهندس فعلا" بای چون تا فردا باید طراحی فنی یکی از دوستانو تحویل بدم اونم چی با دسته استادشون اتوکد قبول نمیکنه

شب شماهم بخیر

آمدم..تو جواب ندادی منم رفتم خب

آخی خو برو یکی رو تور کن چ وضشه تا کی میخواین خونه باشین :| ( شکلک زبون درازی) آبجی با اجازه من برم بعد میام صوبت میکنیم ... خیلی خوشحال شدم ... بازم بهم سر بزن ... مواظب خودت باش گل دختر .... فعلنی... خودافظی

باوشه بیخیال اون دیگه رفته غیبت بسه : خخخخ چ خبرا؟؟؟ شوور نکردی :دی

سلام ... بذار باشه آبجی ..بلاخره خاله است نمیشه چیزی بهش گفت ... بزرگ ماست ... ینی در حد مادر بزرگ : دی

خدایا شروع دوستانم را از اکنون به فردا، از حالا به بعد، از اینجا که هستن تا اوجی که خودت میخواهی قرار ده!! افتادن خسته کننده است و پله های رفته را بازگشتن، مطلوب نیست.. خدایا راه فردایشان را روشنتر از امروز کن که اینها فقط در قدرت توست................

خیلی بیتربیتی دی

بی ادب من اسم دارم..مای نیمز ایز نرگس

خرو