هوی میخام یه خاطربتعریفم
مایه گروه22نفری بودیم 22تیررفتیم مسافرت خاستیم22روزدورایران روبگردیم بعدگفتن که فلان اوستان22شهرداره که مسافت یکی ازشهرابه مرکزاوستان22کیلومتره ولی بقیه بیشتراز22کیلومتره
خلاصه گفتیم ما22نفررفتیم مرکزاوستانشون بعدرفتیم خریدقراربود22سوغات خریداری نماییم یهویی من از22نفرجداشدم وتویه کوچه گم شدم روبروی یه خونه ای که پلاکش22بود بعدزنگ زدم به یکی ازدوستام که شمارش2922.....0917بودهرچی زنگیدم جواب ندادن
خلاصه دم درخونه نشستم ولی بعدش بلندشدم زدم به خیابون شهدای22مرداد یهویی یه ماشین باپلاک 22 که معلوم بودمال تهرونه جلوم وایساد سوارش شدم وگفتم منوبرسون هتل22ستاره...
خلاصه اندرکف22بمون
وداستان همچنان ادامه دارد