نـوازشــم کــن و بـبـیــن
عشق می ریزه از صدام
صدام کــن و ببـین که باز
غنچه می دن تـرانه هام
اگر چه من به چـشـم تو
کمـم قـدیمی ام گمـم
آتشـفشـان عـشـقـمـو
دریـــای پــر تـلاطــمــم
تاریخ مرگ و ماتم است
این کهنه تقویم روی میز
هر برگ ان را پاره کن
میان شعله ها بریز
باید قلم گرفت بدست
تقویم تازه ای نوشت
باید که تن ندادو رفت
به جستجوی سرنوشت
این کهنه تقویم غریب
تکرار تاریخ عزاست
بی ابتدا بی انتهاست
باید جهان را تازه دید
رفتو به فرداها رسید
برای یک اغاز نو
نباید انتظار کشید
به اعتماد دست هم
باید گرفت از نو قلم
دوباره خط زدونوشت
از ابتدا قدم قدم
تاریخ مرگ وماتم است
این کهنه تقویم غم است
بی ترس دوزخ یا بهشت
از زندگی باید نوشت
سلام آقا سانی خدا قوت. خسته نباشید آقای مهندس. این عکسایی که فرستادم یکی از مکانایه تفریحی شهریه که دارم زندگی میکنم. که چندین آبشار تویه همین ناحیه وجود داره. البته آبشاره اصلیشو نتونستم عکسشو پیدا کنم. این فقط یکی از آبشاراس : )
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم,خرده هوشی,سر سوزن ذوقی
مادری دارم,بهتر از برگ درخت
دوستانی,بهتر از آب روان
وخدایی که در این نزدیک است
لای این شب بوها,پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب, روی قانون گیاه