MisyoMasoud
پسندها
9,153

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام دوست عزیزم.امیدوارم حالت خوب باشه.من زودتر عید رو تبریک میگم بهت بخاطر اینکه روزهای آخر سال ممکنه نتونم بیام باشگاه.
    امیدوارم سال 93 سال پر از برکت و سرشار از موفقیت همراه با سلامتی برای تو دوست عزیزم باشه
    این عکس رو خودم درست کردم و به عنوان یادگاری به تو دوست عزیزم هدیه میکنم.

    آدمها می آیند
    زندگی می کنند
    ميميرند،
    ميروند...
    اما فاجعه زندگي تو آن هنگام اغاز ميشود كه آدمي ميرود اما نميميرد
    و نبودنش در بودن تو چنان ته نشين ميشود كه تو ميميري در حالي كه هنوز زنده ای...
    زرتشت را دیدند مشعل و جام آب در دست
    پرسیدند کجا میروی؟
    گفت:میروم با این آتش,بهشت را بسوزانم
    و با این آب جهنم را
    تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند نه بخاطر عیاشی در بهشت
    زندگی زیباست اگرچه سخت است میدانم نمی شود معنا کرد ...
    زندگی زیباست اگرچه سخت است
    جاده ای است هموار ...
    اگرچه پرپیچ و خم است دفتری است کوچک
    اگرچه پر معناست آسمانی است آبی
    اگرچه گاهی بارانی خاطراتش زیباست
    اگرچه پر معماست و در آخر ...
    دریایی است طوفانی که ساحلش آرام و قرار ندارد
    در زندگی هرکس جایی هست که از آن بازگشتی در کار نیست و در مواردی نقطه ای است که نمی‌توان از آن پیشتر رفت ....


    وقتی به این نقطه برسیم، تنها کاری که می‌توان کرد اینست که این نکته را در آرامش بپذیریم ...


    تنها دلیل بقای ما همین بوده است... !!!!!!!
    خدای مهـــربان من: همیــــشه جایی در حوالی دلتــنگی من جــاری می شــوی…
    جــاری می شــوی در ابـــریِ چشــمانـــم…
    و می بـــاری آنقــدر تا زلال شـــوم…
    تا آســمانی شــود هــوایِ دلــم…
    آنقــدر که با همـــه روحـــم حــس کنـــم…
    داشتــــن تو … می ارزد… به تمـــام نداشــته هـــای دنیــــا… می ارزد…،می ارزد…
    ساده دلانه گمان میکردم تو را در پشت سر رها خواهم کرد! در چمدانی که باز کردم، تو
    بودی هر پیراهنی که پوشیدم عطرِ تو را با خود داشت
    و تمام روزنامه های جهان عکس تو را چاپ کرده بودند! به تماشای هر نمایشی رفتم تو را
    در صندلی کنار خود دیدم! هر عطری که خریدم، تو مالک آن شدی! پس کی؟ بگو کی از
    حضور تو رها میشوم! مسافر همیشه همسفر من!
    نزار قبانی
    همه ی کوچه ها را گشته ام ایستگاه ها، فرودگاه ها، پارک ها
    کافه های شلوغ پاتوق های کوچک خیابان ها و میدان ها
    حالا من به آسمان هم نگاه نمی کنم زیرا در آنجا هم نیستی
    آب شده ای در چشم هام یک قطره ی پاک.
    خانه را هم گشته ام بانوی من!
    می شود کمد لباس را باز کنم تو آنجا باشی و بخندی باز؟ می شود؟
    عباس معروفی
    مگسی را کشتم



    نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است

    و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

    طفل معصوم به دور سر من میچرخید،

    به خیالش قندم

    یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!!

    ای دو صد نور به قبرش بارد؛

    مگس خوبی بود…

    من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،

    مگسی را کشتم …!

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا