sanijoon
پسندها
10,250

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بازشب...
    باز یورش غمها به من...
    باز ستاره ها
    باز اسمان ناپیدا
    باز دلتنگی ,باز تنهایی,باز بهانه های دلم...
    باز لجبازی پلک ها باچشمانم
    باز ترس مبهم چشمانم ازخواب...
    باز یادگذشته ها
    باز مرور خاطراتم...
    باز یاد انروز ولبخندی بی اراده...
    باز یاد روزدیگر و قطره اشکی روان بر گونه هایم...
    باز گذر شب وباز صورت خیسم...
    باز حس غریب رفتن
    باز حس اینکه کسی صدایم میکند و میخواند مرا به خویش...
    باز...
    همیشه از نگاه تو با تو عبور می کنم

    از اینکه عاشق توام حس غرور می کنم

    دوباره با سلام تو تازه تازه می شوم

    با نفس ساده تو غرق ترانه می شوم

    با تو ستاره می شوم, با تو ستاره می شوم

    از سایه های ملتهب همیشه می گریختم

    با رفتن تو هر نفس بغض دوباره می شوم

    ناجی شام شوکران با دل عاشقم بمان

    به حرمت حضور تو چون تو یگانه می شوم

    خانه به خانه دیدمت همچو فسانه دیدمت

    خانه به خانه دیدمت همچو فسانه دیدمت

    با تو ستاره می شوم, با تو ستاره می شوم
    باز حنجره ها تنگ است و ناله ها خشکیده در چشمهای سرد
    باز نم نم اشکهای دلم در درون خونابه می شوند در جوششی خموش و بی صدا
    باز همه ی وجودم زمزمه می شود و زبان باز می کند چه بی صدا
    باز اندام ظریفم می کشد بدوش بار سنگین روزهای مردگی را در زمین چه استوار
    باز سرخ می شود ز سیلیش این چهره ی درد کشیده و خسته از خزان ِ انتظار
    باز سوسو ی چشمان بیمارم بدنبال ستاره ات می گردد تا جلوه ی جمالت سرمه ای شود برای دردهایش
    باز می تپد دلم در مردگیهایی که فریاد زندگی سر می دهند در لابلای ورقهای زمان تا فقط مگر تو زنده کنی و جان بخشی
    باز فریادها بر بام خانه ها سکوت شده اند تا فرو ریزند و یا فریاد شوند بر بلندای دلهای منتظر
    باز ستاره خسته است از زمان و ره پیمودنهای شبانه ای که سرد است بی تو چون مردن و باز هم صدایت نمی اید ، خودت نمی ایی ، ستاره ات چشمک نمی زند و اشکهای ستاره بر گونه هایش می خشکد و در خود گم می شود تا ان هنگام که تو را بیابد
    ای بهترین انتظار ، منتظرت می مانم ...
    به تو عادت کرده بودم
    ای به من نزدیک تر از من
    ای حضورم از تو تازه
    ای نگاهم از تو روشن
    به تو عادت کرده بودم
    مثل گلبرگی به شبنم
    مثل عاشقی به غربت
    مثل مجروحی به مرهم
    لحظه در لحظه عذابه
    لحظه های من بی تو
    تجربه کردن مرگه
    زندگی کردن بی تو
    من که در گریزم از من
    به تو عادت کرده بودم
    از سکوت و گریه شب
    به تو حجرت کرده بودم
    با گل و سنگ و ستاره
    سلام آقا سانی. چقدر عالیه آدم صبح زود 1. بخنده 2. سوار ستاره باشه :biggrin:. مراقب خودتون باشید از اون بالا نیوفتین : )

    اونوقت نمایندمون تویه بازیایه شطرنج با دسته شکسته نمیتونه بازی کنه. اونوقت خودم باید جاشون بازی کنم .که ماهم بلد نیستیم : (
    آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

    بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

    نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی

    سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا

    عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

    من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

    نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

    دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

    وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار

    اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

    شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود

    ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

    ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت

    اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

    آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند

    در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا

    در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین

    خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

    شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر

    این سفر راه قیامت میروی تنها چرا ...
    شبتون بخیر. در پناه خدا باشید : )

    ممنونم از متنای زیباتون : )

    :gol::gol::gol:

    ایشالله قهرمانیتون تویه فینال شطرنج :biggrin:
    شعری که قرار دادین که دیگه معرکس

    دیگه این یکی نیاز به تعریف نداره : )

    :w17::w17::w17:

    like:gol::gol::gol:
    تنت بناز طبيبان نيازمند مباد

    وجود نازكت آزرده ء گزند مباد

    سلامت همه آفاق در سلامت تست

    به هيچ عارضه شخص تو دردمند مباد

    جمال صورت و معنى ز امن صحت تست

    كه ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد

    درين چمن چو در آيد خزان بيغمائى

    رهش به سرو سهى قامت بلند مباد

    در آن بساط كه حسن تو جلوه آغازد

    مجال طعنه ء بدبين و بد پسند مباد

    هر آنكه روى چو ماهت بچشم بد بيند

    بجز بر آتش غم جان او سپند مباد

    شفا ز گفته ء شكر فشان حافظ جوى

    كه حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
    خو ازین به بعد همش غیبت میکنیم دیه چون راضی این:w07:
    گریه کن خاله گریه قشنگه گریه سهم دل تنگ و ایناااا:biggrin:
    دیه واقعنی شب بخییییر...:gol::gol:
    شکر خداااااااای مهربون..
    خاله راضی باشین غیبتوتونو کردیم:biggrin:؟!!
    ینی قهرم:(:D
    خوبم خاله...
    شما خوبین؟!!
    برنده شدین؟؟
    من طرف تیم حریفما:biggrin:
    من فلج به دنیا اومدم ولی به زندگی امید داشتم
    تا اینکه سرطان گرفتم و 6 ماه بعد فهمیدم ایدز دارم
    از وقتی تو ازمایش آخرم فهمیدم دیابت دارم به کلی دپرس شدم تا اینکه
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    کفش تن تاک خریدم دیگه از ایدز و سرطان خبری نیست
    تازه قراره توی مسابقات دوی استقامت هم شرکت کنم
    وقتی از تن تاک استفاده میکنم زندگیم از این رو به اون رو شده
    درس بچه هام بهتر شده
    اخلاق همسرم خیلی خوب شده
    سوراخ لایه اوزون کوچیکتر شده
    دیگه شامپو چشممو نمیسوزونه
    تازه پوستم شاداب تر شده
    انتن دهی گوشیم دو برابر شده
    سرعت اینترنتم فوق العاده شده


    بابام کولرو خاموش نمیکنه
    انگشت کوچیکه پام به میز مبل گیر نمی کنه....:biggrin:
    باز ای الهه ناز، با دله من بساز
    کین غم جانگداز، برود ز برم

    گر دل من نیاسود، از گناه تو بود
    بیا تا ز سر گنهت گذرم.

    باز میکنم دسته یاری به سویت دراز
    بیا تا غم خود را با راز و نیاز، ز خاطر ببرم.

    گرنکند تیر خشمت دلم را هدف؛
    بخدا همچون مرغ پر شور و شرر،
    بسویت بپرم.

    آنکه او ز غمت دلبندد چون من کیست؟
    ناز تو بیش از این بهر چیست؟

    تو الهه نازی در بزمم بنشین
    من تو را وفادارم بیا که جز این،
    نباشد هنرم.

    اینهمه بیوفایی ندارد ثمر
    بخدا اگر از من نگیری خبر،
    نیابی اثرم.
    ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت

    بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت

    حیف است طایری چو تو در خاکدان غم

    زین جا به آشیان وفا می‌فرستمت

    در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست

    می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت

    هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر

    در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت

    تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب

    جان عزیز خود به نوا می‌فرستمت

    ای غایب از نظر که شدی همنشین دل

    می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت

    در روی خود تفرج صنع خدای کن

    کیینه خدای نما می‌فرستمت

    تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند

    قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت

    ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت

    با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت : )

    حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر توست

    بشتاب هان که اسب و قبا می‌فرستمت
    نازی ناز کن
    نازی ناز کن که نازت یه سرو نازه …
    نازی ناز کن که دلم پر از نیازه …
    شب آتیش بازیه چشمای تو یادم نمیره …
    هر غم پنهون تو یه دنیا رازه …
    نازی چون،
    باغت آبادشه، خورشیدت گرم …
    کبکای مست غرورت سینشون نرم …
    نقش تو ،
    نقش یه پیچک توی چشم انداز ایوون …
    من نسیم پاییزم ، دلم پر از شرم …
    منو با تنهاییام تنها بزار دلم گرفته..
    روزای آفتابی روم نیار دلم گرفته…
    نقش من، نقش یه گلدون شکستس
    بی گلا آب برای موندن توی ایوون بهار …
    دلم گرفته …
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا