sanijoon
پسندها
10,250

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • قبول نیست، فقط باید یه گزینه انتخاب بشه!!
    نخیر حس من توی گزینه ها نبود!!:D
    فتوشاپ نی به جوون خودم عین حقیقته:biggrin::(

    خو شیرینی پایان نامتونو که رفتیم پدیده ...
    ازین کلوچه هابراتون میارم:biggrin:
    خب دچار چه حسی شدین؟ 1-نگرانی 2- ناراحتی 3- دلتنگی 4- خوشحالی
    گذشته از مشکلاتی که دیروز داشتم.دیشب اینترنت خوابگاه قطع شده بود.
    واسه همین از مصاحبت با شما محروم شدم.:D
    این کلوچه ها رو جمعه درست کردم از قیافش پیداست چقده خوشمزس؟؟

    حالا دیه باید باور کنین...

    من مامانم نبود
    داشتم ناهار درست میکردم از صبح
    خواب که نبودم والاو....:biggrin:
    کاش می شد هر شب باران ببارد. کاش می شد هر شب چترمان را در خانه جا بگذاریم. آخر می دانی شبهای بارانی و بی چتر بهترین شبهای زندگیم

    هستند. با تو قدم زدن انگار حال و هوای دیگری دارد. انگار زندگی به ما لبخند می زند. همین شبهای بارانی است که جان نوشتن و ماندنم می دهند اگر

    نه مدت ها پیش به کنج تنهاییم بر می گشتم. نوشتن چه فایده دارد اگر تو نخوانی، اگر نشنوی، اگر خودت را به نخواندن و نشنیدن بزنی. تمام دلخوشی

    شاعرت به آن شبهای بارانی و این چند کلامی است که گاهی می نویسی. حالا هی بیا و آن را هم دریغ کن. حالا هی بیا و ادای غریبه ها را در بیاور. اگر

    هزار سال هم بگذرد، هزار فرسنگ هم دور شوی، چشمانت داد می زنند که آشنایی. حالا هی بیا و تمام دار و ندار مرا همین واژه ها را ندید بگیر. اتفاقی

    که نمی افتد، تنها شاعر غمگینت هر شب از بغض خفه می شود. نگران نشو عزیز، قول داده است به این هم عادت کند...
    دنبال یک نشان می گردم یا رد پایی از تو که به سمت من باشد. لا به لای دیوان حافظم بین صفحه های کتاب تعبیر خوابم و یا ته فنجان

    قهوه ام. اعتقادی به این چیزها ندارم اما گاهی برای دلخوش کردن چاره دیگری نیست. فال امروزم خیلی خوب بود مثل همیشه. امروز

    هم می گفت تو بر می گردی و همه چیز ختم به خیر می شود. باور کن دست خودم نیست اما همین الان رد پاهایت را دیدم. شاید از اینجا

    گذشته باشی و یا شاید هم کسی شبیه تو از اینجا عبور کرده. نمی دانم اما شاید همین فردا کوله بارم را برداشتم و این رد پا ها را تا انتها

    دنبال کردم. فال امروزم می گفت، من همین روزها مسافرم. مسافر شهر تو. خیلی دوست دارم باور کنم این حرف ها را اما کدام سفر؟ هر

    دوی ما خوب می دانیم که تو حتی یکبار هم از حوالی خانه ام نگذشته ای. پس بار سفرم را به کدام مقصد ببندم؟ شمال جغرافیایی یا

    جنوبش؟ کدام طرف بروم وقتی همه جا رد پای تو را می بینم...
    متاسفانه عکسا باز نشدن : (

    ولی خیلی لطف کردید. ممنونم : ) شاید به خاطره اینه که صفحه زیادی باز کردم.
    از همان بچگی قبل از خواب می شمردمت. از همان موقع که بزرگ شدم و فکر کردم آینده ام در دستان توست.

    با تو ام ستاره. صدای من را می شنوی؟ من دقیقاً از همان موقع عاشقت شده ام. بیا کمی با هم رفاقت کنیم. تو کمی نور برایم بیاور و من...

    راستی من چه چیزی دارم که به درد تو بخورد؟ خب من هم هر شب می شمارمت تا مبادا کم شوی. تا مبادا شب تیره یکی از شما ها را غارت کند. از

    همان بچگی عاشقت بوده ام. از همان بچگی هم نمی دانستم تو کدام ستاره ای. اسمت چیست. دب اکبر، دب اصغر، ستاره قطبی، زهره، کیوان،

    خوشه پروین یا ستاره ی... فقط می دانم یک ستاره هست که هر شب تا پشت پنجره اتاقم می آید. خیلی پر نور نیست اما اتاق مرا روشن می کند تا

    اندازه ای که دیگر از تاریکی نمی ترسم. بیا با هم رفاقت کنیم. لطفاً برایم کمی نور بیاور. روزهای من هم دیگر کمی تاریک شده...
    : )

    راضیم : )

    نظره لطفتونه. این متنای زیبا مطعلق به من نیست. خوشالم که متنا رو میخونید... من دوس دارم متنایی که حس ه خوبی بهم میده رو تویه پروفایلم قرار بدم. خیلی خوشحالم که شما هم لذت میبرین از این متنا : )

    بزرگوارید آقا سانی. پروفایل ما مطعلق به همه ی دوستای عزیزمونه : )
    آقا سانی حالا که اینقدر ازم تعریف کردید علاوه بر ناظر، تشویقتونم میکنم، قبل مسابقه، حین مسابقه و خاتمه مسابقه میگم این شیر باشگاهه ،

    بعد نازنینو بچه با هم داد بزننو بگن یا علی مدد تا ببرین. : )

    من مطمئنم تو باشگاه هیچی حریفه شما نمیشه. اصلا حتی اگه ببازینم بازم از نظر ما فقط شما برنده اید. : )

    بزرگوارید آقا سانی. آخه ما دیگه پیریم : )
    باید فرصتو به جوونا داد : )
    سلام.لینک ندارم
    به به شطرنجم که بازی میکنین:D
    نه آقا سانی. نظارت فرق میکنه : )

    نظارت یعنی اینکه فقط بشینی نگاه کنی و اگه خیلی مهربون باشی این وسط، میتونی علاوه بر نظارت لبخند : ) بزنی طرف روحیش شاد شه مسابقه

    رو بترکونه (اصلاح خودمونیه ببره اس) : )

    آقا بذارین همون کاره سخته نظارت به عهده ی ما مسن ها و با تجربه ها باشه، شما جوونا بازی کنید ما مسنا لذت ببریم : )

    بنظرم فکرم خیلی عالیه : )
    بزرگوارید آقا سانی. در کنار دوستای عزیزم بودن باعث خوشحالی منه. : )

    متاسفانه فعلا خیلی نت در اختیار ندارم. ایشالله هر وقت درست شد میام. فکر جالبیه بازی شطرنج. به هر حال اگه شرکتم نکنم من طرفدار شمام : )

    البته اگه نازنین جانم بخواد شرکت کنه طرفدار نازنینم هستم : )

    نهایتش بازیم نکنم ناظر میشم. من واقعا تویه کاره نظارت ماهرم، استعداد عجیبی دارم :biggrin:

    بله آقا سانی. خیلی رنگ آبی رو دوس دارم واقعااااااااااا رنگ زیباییه : )
    سلام آقا سانی. حالتون خوبه؟
    نه : )
    ایرانم. آخه اون روز شب بود. میدونید الانم شبه : )
    وقتی بارون میزنه هوا شب میشه دیگه. : )
    منم گفتم شب بخیر :)
    عذر میخوام دو روز پیش نت قطع شد. دیگه شرمنده دیر ج دادم.
    آقا این شطرنجه خیلی سخته : (
    من فقط بلدم شطرنج به صورت زنده بازی کنم : )
    :gol::gol::gol:
    پیرمرده به پیرزنه میگه بیا یاد قدیما کنیم
    من تو پارک باهات قرار میزارم تو بیا
    میره پارک یکی دو ساعت طول میکشه نمیاد
    میره خونه میبینه زنش نشسته خونه داره گریه میکنه
    میگه چی شده ؟؟ میگه مثلا بابام نزاشت بیام:biggrin:
    آقا مهندس...:)

    من برم با اجازتون مهمون اومده...:smile:
    ببخشمی انقده حرف زدم :D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا