شانسو ببین... اصلا نمیخواستم برم سر جلسه کنکور.... تا ساعت شیش و نیم یهو نظرم عوض شد...از بس همه میگفتن برو......
حالا اون خراب شده هم شلوغ.... دانشگاه دایی بزرگوارتون...حکیمیه....آخر دنیا...
ماشین فقط نزدیک ایستگاه اتوبوس بود... اومدم دیدم نیست!!! بعد ماشین یکی جلوی نیمکت پارک بود....نبرده بودن!

هیچی دیگه!!!!