بخدا اون روزی از 11 صب تا 4 بعداز ظهر منتظر استادم بودم
صندلیم نبود سر پا ایستاده بودم
خورد شدم اوروزه
بعدشم استاد 4 اومد رفت دفاع یکی از بچه هاش
ساعت 5 من تونستم ببینمش
دیگه شب شده بود بابام نزاشت برگردم خونه
من همش سوتی میدم تو صفه خودم واست پیام میزارم
