Honey.ChEng
پسندها
4,149

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دیگه نیستم
    هه
    شاید خیلی ها باز هم فحشم ببندن اما ... نمیدونم شاید کسی شعرمو درک کرد

    خداااااااااااااااااااا .......... دیگه نیستم

    تازگی سایه شدی،می ای و میری بی خبر

    تازگی بی خبری از این صدا در به در

    تازگی نمیتونی با من بشینی یک نفس

    دیگه دنیایی کوچیکم براتو شده قفس

    انگار دادی به باد خاطره ی گذشته رو

    اما من یادم نرفته لا اقل میل ، اس ، چی بگم همه چیزا تو

    دیگه اون عاشق دیوونه که شعر میگه نیستم

    عاشقت بودم یه روزی ، دیگه نیستم، دیگه نیستم!

    تازگی تازگی داری ، عاشقت نیستم دیگه

    رفیق گذشته های هق هقم نیستی دیگه

    باشه این رسم تو سوختن و ساختن با من

    قافیه بردنش تو ، قافیه باختنش با من

    یه روزی میرسه که ترانه هام یادت میاد

    یه روزی که دستت رو ستونه _ دستامو میخواد

    دیگه اون عاشق دیوونه که شعر میگه نیستم

    عاشقت بودم یه روزی ، دیگه نیستم دیگه نیستم!
    اره خُب، تو راس می گی!

    میگی عاشقم هنوزم،ار خب تو راس میگی

    میگی پات میخوام بسوزم، اره خوب تو راس میگی

    میگی من هنوز همونم که ترانه تو بودم

    اول واخر حرفای عاشقانه ی تو بودم

    میگی من هنوز با چشمات فال خوب وبد میگیرم

    هنوزم عاشق عاشق، هنوزم بی تو می میرم

    اره خب تو راس میگی !
    اره خب تو راس میگی!

    واسه من دیگه نگو دوس داری دوس داشتنمو

    دیگه باورم نمیشه گریه و خنده هاتو

    هر چی که رفت به سرم دیگه تمومه بی خیال

    هر چی میگی راس میگی ، دروغ کومه بی خیال

    تو فقط یه کم بزار خودم باشم، حتا یه روز

    روزم وشب نکنم با گریه وبساز بسوز

    اره خب تو راس میگی!
    اره خب تو راس میگی!
    همین و تمام

    یه طرف شلوار و پیرهن، یه طرف جوراب پاره ام

    هیچی انگار سرجاش نیس، حتا حال روزگارم

    پنجره غبار گرفته ، کاپشنم قد تنم نیس

    خیلی لاغر شدم ، انگار هیچی تو بدنم نیس

    دستی که اینجا که مثل دستی که دست خدا نیس

    دستی که به دستای من بگه خندهاتو بنویس

    دل هم نفس با دس میگه خندها تو بنویس

    ناگه دیدم چشام گریست او هم گفت بنویس بنویس

    خدا چه کنم از چی؟ از کی؟ از کدوم خندهام نویسم

    ناگه لب خندیدو مغز هم گفت بنویس بنویس

    مینویسم از خود از گریستن های بی خود

    مینویسم از عشق..

    ا چرا خودکار خط نمیده ، باز هم به مرامش فقط اون گفت ننویس ننویس


    زبان حال اما حسن مجتبی

    نزن

    دلمو آزوردی

    نزن

    فلک رو که بردی

    نزن

    تنها گیر اوردی

    نزن

    بیا منو

    بزن

    مادرو

    نزن
    آهان
    یاسین من دارم میرم داداشی کاری نداری؟
    میخوام برم سمت ساعت کار دارم شاید امامزاده یحیی هم یه سر زدم اگه وقت شد
    چقد تغییر کردم .. مال هزار ساله پیشه !!
    اصلا اون موقع یکی دیگه بودم ...

    تازه خیلی هم کیفیتش بالا نیست !! عکس چاپ شده بوده !! اسکنش کردم !!

    خصوصی برات می فرستم !!
    آورررین
    خودت میری عمره ؟
    یا تو ثبت نامشون میکنی!
    من پایان نامه سمینار و هزار تا مشکل دیگه دارم:D
    هانی .. منم یه عکس از بچگی هام رو بذارم ببینی ؟ الان دیدمش !! فکر می کردم عکسی ندارم ..
    :biggrin: .. خیلی هم خوب !!
    خسته نباشی خواهرم !!

    راستی .. عکستو دیگه برداشتی .. فقط می خواستی به داداشی نشون بدی ؟ :redface:
    جومونگگگگگگگگگگگگ تو نیستییییییی
    مهدی جومونگه
    سوسانو هم منم

    هانی جان چشممممممممممممممممممممممممممم
    بوسسسسسسسس
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا