mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آدمها برای هم سنگ تمام میذارن
    اما نه وقتی درمیانشان هستی
    نه آنجا که در میان خاک خوابیدی
    (سنگ تما)را میگذارند و میروند
    خدایا بابت نعمت هایت تو را سپاس
    حتی اگر به آرزوهایم نرسم
    تو حسی به من دادی که از رسیدن به آنها برایم نیکوتر است


    کاش می شــــد " فقــــط " ، تو را داشته باشــــم....

    خدا هـــــی بپرسد : خوب ، دیگر چه ؟؟!

    من بگویـــم : هیچ ، هـــــمین کافیـــــــــست !!!
    همه در برابر پادشاه، برخورد و نگرش خوب و زيبايى داريم، ولى خوب بودن در برابر گدا، هنرمندى است!
    مرا با خود به اسمان ببر ......

    مرا از زمین رهایی بخش و در اغوشت به اسمانم ببر...

    شاهزاده من .....



    زندگی خالی نیست‌
    مهربانی هست‌، سیب هست‌، ایمان هست ...
    سلامتی روزی که...
    اسمم بیاد رو لب رفیقام...
    پوزخند بزنن و با پشت دست اشکاشونو پاک کننو بگن...
    هههههههههههی!!!!
    کی فکرشو میکرد؟؟؟؟
    یکرنگ بمان ... حتی اگر در دنیایى زندگی می کنی که ... مردمش براى پررنگ شدن حاضرند هزار رنگ باشند .
    زندگی من ..

    دل به دل میگوید که دلدار کیست ...که صندوقچه ی اسرار خاطرات چیست ...

    دلم غوغای عشق است و بس ..

    مگر عاشقی کار دلدار نیست ؟

    پس چرا تورادراین محفل رویایی زمزمه یار نیست ؟

    من مملوء از هر چه احساس دلواپسی ..تو را میجویم وانتظارم را پایانی نیست ..

    کجایی یار من ؟...که من از احساس تو در قلبم سرشارم و بس ...

    مرا شمیم بی قراری جوشان است و بس ...

    توئی تکیه گاه من ..

    مرا حبس کن در اغوشت ...که تو را زندانی از ابدیت ترانه ی ارامش است ...

    میخواهم ساکن شوم دنیا را

    دنیای من اغوش توست ..

    ساکن شوم کوچه های عشق را

    که همان قلب توست ...

    میخواهم بشنوم نغمه های روز های زندگی در سایه ی عشق را ...

    که همان ترنم صدای توست ..

    میخواهم .. عطر نفسهایت را در نوای کوچه باغ عشق ساکن نشینم ...

    که همان نفس کشیدن ازبازدم نفسهای توست ..

    مرا همراهی از دل باش ..مرا همراه روزهای وصال درمیعادگاهمان در اغوش یکدیگر باش ...

    دوستت دارم

    شاهزاده ی من ...

    گاهی نیاز داریم که کسی فقط حضور داشته باشد

    نه برای اینکه چیزی را درست کند یا کار خاصی انجام دهد

    بلکه فقط برای این خاطر که احساس کنیم کسی کنارمان است و به ما اهمیت می دهد.
    خدایا
    امروز زندگیم را در دستان توانمندت قرار میدهم
    و به تو توکل میکنم
    که چراغ و هدایتگر راهم باشی
    گاهی باید
    یه نقطه بزاری
    باز شروع کنی
    باز بخندی
    باز بجنگی
    باز بیفتی
    و محکمتر پاشی
    گاهی باید یه لبخندِ خوشگل به خدا بزنی و بگی:
    مرسی که یادم دادی

    ”من تو سفره کوچک دلم خدایی دارم به اندازه تمام قشنگی ها”


    کاش می شــــد " فقــــط " ، تو را داشته باشــــم....

    خدا هـــــی بپرسد : خوب ، دیگر چه ؟؟!

    من بگویـــم : هیچ ، هـــــمین کافیـــــــــست !!!
    بزرگترين هديه ايي که ميتوان به کسي داد ؛
    .
    .
    .
    .
    .زمان است !
    هنگاميکه براي يک نفر وقت ميذاري ،
    قسمتي از زندگيت را به او دادي ....
    که باز پس نميگيري !
    اونــی کـه واقـعـا دوسـِت داشـتـه بـاشـه...
    شـایـد اذیـتـت کـنـه..
    ولـی هـیـچ وقــت عـذابـت نـمـیـده..
    شـایـد چـنـد روزی هـم حـالـتـو نـپـرسـه ..
    ولـی هـمـه حـواسـش پـیـشِ تــوئـه..
    شـایـد بـاهـات قــهـر کـنـه ..
    ولـی هـیـچ وقـت راحــت ازت دل نـمـی کـــَنــــــــــه !!!
    خداوندا، خداوندا !!!
    قرارم باش و یارم باش ...

    جهان تاریکی محض است !!!

    می‌ترسم ،

    کنارم باش ...
    آواره

    دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
    دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

    تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
    ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟


    مردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
    راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟

    مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
    در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟

    خرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
    شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

    شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
    گریه کن پس شانه‌ی مردانه می‌خواهی چه کار؟
    بچه بودیم از آسمان باران می آمد

    بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!!


    بچه بودیم دل درد ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند


    بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به كسی می گوییم ...

    هیچ كس نمی فهمد..........

    بچه بودیم بستنیمان را گاز می زدند قیامت به پا می کردیم!

    چه بیهوده بزرگ شدیم... روحمان را گاز میزنند می خندیم!
    لبخند بزن
    بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا
    و بدان که همین دنیا روزی آن قدر شرمنده می شود
    که به جای پاسخ به لبخندهایت
    با تمام سازهایت می رقصد
    باور کن!
    عشق من

    در ساحل رویا

    چشمانم را برهم میگذارم ....

    وتو را ...

    از انسوی دریا ها نزد خود می اورم ...

    دستانت را میگیرم ...

    تنت را لمس میکنم ...

    و در اغوشت عاشقانه هایم را زمزمه میکنم ....

    این توئی که در وجود من نهفته ای ......

    من تو را دارم .....

    توئی که عشق منی ...

    زندگی ام را ...

    توئی که زندگی منی ...




    عشق را در کافهـــــ باید جست
    زیر نوری به رنگ کهربا
    و سرنوشت را در فنجانی
    از قهوهــــــ ترک
    باید مصور دید
    این روزها عشق را تلخ
    میل میکنند
    و زندگی را شیرین می بازند
    و سیگار را آرمان گرا
    پک می زنند!!!
    هر چقدر مي خواهي از من فرار کن

    قيامت هم که باشد

    گوشه اي آخر پيدايت مي کنم

    ميدانم

    باز هم ميبينمت...

    دل به همين

    لحظه بسته ام...
    دنیا همه هیچ واهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ برهیچ مپیچ دانی که پس ازعمر چه ماند باقی؟ مهراست محبت است وباقی همه هیچ...
    دست خودم نيست

    به گمانم دست تو است

    که مي تواند مرا

    با يک سلام خشک و خالي

    به آينده اميدوار کند!
    بــلاتکليفم...

    مــثل کتاب فــراموش شده اي
    که روي نــيمکت يک پارک سوت و کور ،
    بــاد ديــوانه ،
    نــخوانده ورقــش مــيزند...
    هر ورقــش ،
    بــيت بــيت غــزلش ، قــصه ی من...
    گاهی سخت میشود...
    دوستش داری و نمیداند !!
    دوستش داری و نمیخواهد !!
    دوستش داری و نمی اید !!
    دوستش داری و سهم "تو" از بودنش فقط
    تصویری ست رویایی در سرزمین خیالت !
    دوستش داری و سهم تو از این همه
    " تنهایی " است
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا