زندگی من ..
دل به دل میگوید که دلدار کیست ...که صندوقچه ی اسرار خاطرات چیست ...
دلم غوغای عشق است و بس ..
مگر عاشقی کار دلدار نیست ؟
پس چرا تورادراین محفل رویایی زمزمه یار نیست ؟
من مملوء از هر چه احساس دلواپسی ..تو را میجویم وانتظارم را پایانی نیست ..
کجایی یار من ؟...که من از احساس تو در قلبم سرشارم و بس ...
مرا شمیم بی قراری جوشان است و بس ...
توئی تکیه گاه من ..
مرا حبس کن در اغوشت ...که تو را زندانی از ابدیت ترانه ی ارامش است ...
میخواهم ساکن شوم دنیا را
دنیای من اغوش توست ..
ساکن شوم کوچه های عشق را
که همان قلب توست ...
میخواهم بشنوم نغمه های روز های زندگی در سایه ی عشق را ...
که همان ترنم صدای توست ..
میخواهم .. عطر نفسهایت را در نوای کوچه باغ عشق ساکن نشینم ...
که همان نفس کشیدن ازبازدم نفسهای توست ..
مرا همراهی از دل باش ..مرا همراه روزهای وصال درمیعادگاهمان در اغوش یکدیگر باش ...
دوستت دارم
شاهزاده ی من ...