Amir Ali Ansari
پسندها
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • علیک سلام!!
    چه خبره! دیگه دارم نگرانت میشم...........
    آخه مگه بین ما چی بوده که داری اینجوری حرف میزنی ؟؟ غیر از یه حرف زدن معمولی بود...؟؟
    تو که میدونستی من به غیره یکی به هیچکسه دیگه ای فکر نمیکنم...دیگه این حرفا چیه ؟؟
    دیگه نمیخوام این قضیه بیشتر ادامه داده بشه...چون واقعا احساس میکنم یا تو منو یه دختره خیلی ضعیف میبینی یا اینکه واقعا قصد داری منو بازی بدی!!
    بیخیال همه چی..........دیگه واقعا حرفی ندارم...!:|
    امیر دیگه بس کن خواهشا...
    این حرفارم بهتره آن شی تو اف بی بهم بزنی.....اینجا جای این حرفا نیست...
    منم دیگه بهتره برم...هرچی که بهت بگم بدتر ناراحتت میکنم پس بهتره اصلا نباشم! -_-
    خواهش میکنم سعی کن همه چیزو فراموش کنی...منم فراموش میکنم باشه ؟ :(
    بای...


    سلام دوست خوبم :gol:
    با آرزوی قبولی عزاداری هایتان :gol:
    شما دعوت هستید در صورت تمایل گوشه ای از مراسم عزاداریتان را به ما نشان دهید
    ای بــــــابـــــــا!!
    خدا خدا میکردم که بیای بگی سرکاریه... آخه پسره دیوونه خودتم میفهمی که چی داری میگی؟؟
    تو اصلا مگه منو دیدی ؟؟؟؟؟؟
    با گفتن چندتا جمله که آدم عاشق نمیشه که!!
    چرا ماجرای منو میاری وسط ؟ تو خودت تفاوت این 2تا موضوع رو نمیدونی...؟؟ خب آره من یکی رو دوست دارم...این حسمم قبول دارم که یه طرفه س...قبول دارم که آدمو نابود میکنه... ولی این احساس من واقعیه...خیلی ماجراش فرق میکنه...
    ولی تو..........من و تو تا الان فقط با هم دردو دل میکردیم...من از غمام واست میگفتم تو هم از غمات...ولی قرار نبود که اینجوری شه...جدی جدی میگی واقعا ؟ :(
    آخه من چه غلطی باید بکنم الآن ؟ :(
    من خودم وضعیتم خیلی افتضاحه.......!! بدترم کردی دیگهههه... :-((((
    سلام امیر...
    نه به خاطره این حرفت نبود که نمیومدم کلا این چند روزو کم وقت میکردم بیام نت...همه ش درگیره کارام بودم...
    ببین من نمیدونم واقعا چی باید بگم!! :|
    آخه مگه میشه ؟؟؟ اصلا این موضوع توی تصوراتم نمیگنجه...تو که شرایط خاص منو میدونی!! چه جوری میشه که اینجوری شه ؟؟ :| نه جدا اینو واسم روشن کن...قضیه چیه ؟؟ سرکاریه ؟؟؟
    یا زده به سرت.........!!
    فقط در این حد بگم که باور نکردم...همین!
    حالا تو هم حق بده بهم...
    ااااا......امیر چه عجب!!:surprised:
    کجا بودی تو دیووووونه ؟؟؟؟؟
    نگرانت شده بودم...من خوبم.....تو خوبی ؟؟ :redface:
    ســــــلام ...
    خوبی؟؟
    ببـــــــــخشید من امروز درگیر بودم کامل!! :|
    تا 9 نشستم درس خوندم اومدم بیام اینترنت که پسر عمه م اومد خونه مون لپ تاپ دوستشو آورد واسش درستش کنم...کلی هم کار داره!! تا الان پای اون بودم...
    الان سرم داره میپوووووکههههه -_______-
    واسه همین بود که دیگه وقت نکردم بیام...:(
    تو چته ؟؟ این جمله ها چیــــــه ؟؟ اتفاقی افتاده ؟ نگفتی اون دفعه چت بودا !!
    بیخیال امیـــر............حال و حوصله ندارم...
    میرم یکم آهنگ گوش بدم تا آروم شم.....هرچند که بدتر میشم با آهنگ!! -__- ......تو هم بعدا ماجراتو بهم بگووو... :( فعلا بای
    این متنه رو یادته؟؟
    اگه روزی چندبار آهنگ اصلیشو گوش ندم روزم شب نمیشه!!
    عاشـــــــــــــــــقشــــــــــــــم...:cry:

    Just one last dance

    We meet in the night in the Spanish cafe

    I look in your eyes just don't know what to say

    It feels like I'm drowning in salty wate

    A few hours left 'til the sun's gonna rise

    Tomorrow will come an it's time to realize

    Our love has finished forever

    How I wish to come with you -wish to come with you

    How I wish we make it through

    Just one last dance

    Before we say goodbye

    When we sway and turn round and round and round

    It's like the first time

    Just one more chance

    Hold me tight and keep me warm

    Cause the night is getting cold

    And I don't know where I belong

    Just one last dance

    The wine and the lights and the Spanish guitar

    I'll never forget how romantic they are

    But I know, tomorrow I'll lose the one I love

    There's no way to come with you

    It's the only thing to do

    Just one last dance
    به خدا خیلی سعی میــــکنم
    اصلا نمیشه...هرچی به خودم فشار میارم که قید همه چیزو بزنم باز نمیشه!!
    دیگه صبرم تموم شده...طاقتم تموم شده...احساس میکنم دارم منفجر میشم! میترسم غرورم بیشتر از این شکسته بشه...ای بـــابـــا... -_- امیر بذار بعدا تو خصوصی بیشتر حرف میزنم...اینجا حس خوبی ندارم از زدن این حرفا...
    خودم کلی سختی میکشم به خاطره این حسم امروزم مجبوری رفتم کلاس...بقیه دوستامم کلی زدن تو سرم که چقدر تو احمقی...........اونا هم حالمو بدتر میکنن...
    دیگه یه چیزی بهم میگه همین روزا یا زیر این احساس لعنتی میمیرم...یا یه غلطی میکنم که بعدش پشیمون میشـــم...خیلی میترسم از خودم...! :-(((
    من طاقت دیدن ناراحتی ئه دیگران رو ندارم! -_____-
    خوب باش دیگه...بعد بهم بگی چی شده هااا...:(
    نمیـــــدونم...راستش دوست ندارم بگم حالم خوب نیست که دیگران رو ناراحت کنم...ولی خوبم نیستم! دست خودم نیست...همیشه خرابم اصلا -_- ولی دیگه 5شنبه ها و جمعه ها داغووووون میشم...خودت میدونی چمه...
    میدونی چقدر احمقـــــــم ...
    دلم خیلی گرفتــــــــــــــــــــــــــه امیر . . . :crying:
    ولی بیخیال من...نمیخوام ناراحت ترت کنم...خودتم امشب حالت خوب نیست:(
    باشه.......
    نگرانم کردی...اتفاق خیلی بدی افتاده که اینجوری شدی؟؟
    تا حالا اینجوری ندیده بودمت خب!:(
    اینجوری بودن از من بعید نیست...چون کاره همیشمه...ولی تو نه! تو نباید اینجوری باشی که!
    عالـــــــــــــــــــــــــیه . . . :redface:
    اگه من وقت نکردم برم کلاس خودتم باید بهم یاد بدیا...!! :(:w05::w17:
    باشه پس تا اون موقع فکراتو بکــــــــن...
    ای جوووووون..گیتااارررر... عاشقشم:love:
    ولت نمیکنمااا...گیتار نزنی برام من میدونم و تو!! :|:w39::D
    JoOOooooOooonnn...!!!
    عکسه پروفایل و آواتارشو نگاااااااااه...:d
    گیتـــــــــــــــــــاااااااااررر :w40:
    امید بده بهـــــــم امیـــر:cry:
    بگوووو تو میتوووووونییییییی...تو قبول میشیییی...اونم دولتی :):D:D
    منم میسوزم و میسازم!! :|
    آقا من عاشق این شکلکاااااااااااممم!!
    :w42: خیلی باحالن :D
    راستی تازگیا شروع کردم واسه کنکورم دارم میخونم...
    خیلی میترسم :(
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا