"گاهی بعضی چیزها رو فقط به رسم کودکی باید به باد سپرد...
یادت هست بعضی از قاصدک های کودکی هم برمی گشتند...
کبود می شدم از بی نفسی...
و در نهایت آرام کف دست می گرفتمشان...
پس به رسم همان کودکی رها می کنم محبتم را...
به رسم باران پاییزی می بارم...
یا مثل قاصدک نمی رود،
یا مثل باران در زندگی گلبرگی بر می گردد..."