کاش من یک ساعت داشتم در دستم
بعضی از شبها در آرزویش هستم
پول یک ساعت را من ندارم اما
روی دستم گاهی میکشم عکسش را
کوک و بندش را هم میکشم با دقت
خنده ام میگیرد خودم از این ساعت
روز و شب دارم من ساعتم را در دست
حیف از این ساعت که صبح تا شب خواب است
مثل این خودکارم ساعت من آبی ست
دوستم می گوید ساعتت قلابی ست
من کمی از حرفش میشوم ناراحت
خودم آخر روزی میخرم یک ساعت