وقتی پرنیان دستان نوازشگرت, زیباترین سمفونی دنیا را می نوازد...
وقتی عظر سکر آور نفسهایت, به احیای کالبد بی جانم می پردارد...
وقتی لبریز می شوم از بوسه ی باران احساس...
وقتی همبستر می شوم با برگ برگ گل یاس...
پر می شوم از حس زیبای تعلق....
از نغمه دلنواز و جاودان تعهد...
هستی ام را در ره عشق ذبح می کنم...
از"من"تهی می شوم... به "ما" دل می سپارم...
عاشقانه خودر را در تو به نظاره می نشینم...
تبلور یکی شدن دو دل...دو جسم...دو روح...دو زندگی را در حصار دریا, رویا گونه می بینم!
و ستارگان خوشبختی را ازسپهر دنیا می چینم!
خودرا فرمانروای قلب تو می دانم
وتورا, شاهزاده ی احساس من...
اعجاز سرنوشتم می خوانم!
نازنین فاطمه جمشیدی