-
دلم می خواد فقط یه نگاه چپ کنه تا جد بیست و پنجمشو بیارم جلو چشماش!خاک تو سرت! توام مث من خری! مث من ساده ای!
من یه اااااااااااااااحمقم.
من یه ابلهم که نفهمیدم چی شد و چه جوری شد.
نتیجه رو کادو پیچ شده گذاشتن جلوم و یه لبخندِ عاقل اندر سفیهانه تحویلم دادن و رفتن.
من یه احمقم.زمستان چی؟ با هم بریم؟
اشغال! عوضی!
کصافط! کصافطططططططططططططططططططططططط!آخه مصّبتو شکر، چه کاری بود با من کردی؟
نگفتی من می میرم؟نگفتی وقتی نباشی دیگه هیچی نیست؟
شوخی نمی کنم...به خدا می رم!
یا انقدر گریه می کنم که اشکام بشورَدَمُ ببردم، یا می ذارم می رم!
شده برم سوریه، میرم!خاک تو سرِ من! خاااااااااااااک تو سرِ من!
نمی دونم چه صیغه ایه که اصولا آخرِ کار، می فهمی همه می دونستن وضعیت رو، و فقط تو بودی که مثِ هالوها بی خبر از همه جا نشسته بودی!
اصولا حسِ عروسکِ خیمه شب بازی دارم!کصافط....کصافط!
از اولشم معلوم بود چه مرگته....!می رم.
نباشی، می رم.
از این جا می رم....می رم جایی که جایِ خالی ات مثِ کوه رو سینه ام نباشه و مانعِ نفس کشیدنم نشه!
می رم.
وضعِ منه بعد از تو!زندگیِ تو از زندگیِ خودم خیلی مهم تره.
تو بمون، ببین چه کار می کنم برات!تو قول بده که یه ذره بمونی، دیگه ناراحتی نمی کنم!
فقط باش! باش....می ترسم احساساتم رو عقلم تاثیر بذاره!
می ترسم نتونم کمکت کنم!می ترسم بفهمی دلیلشو!الان من چی کار کنم؟
با این حالِ گه دقیقا چه جوری باید به ادامه حیات بپردازم؟
الان چی میشه بعدا؟حتی حاضرم پاشم نماز بخونم برای رفع حاجت!خالصانه آرزوی مرگ می کنم.میشه حالا کمک کنی پاشم به کارام برسم!
دو تا شیت باید ببندم! به خدا کار دارم!
خو لامصب می ذاشتی فردا می ریدی به زندگیم!حالا همین امشب...؟دوباره....دوباره...
خدایا، دیدی بـــــــــــاز...؟
دیدی؟عجب حالِ گندی دارم!هه!
هه!دلیلی از این مسخره تر وجود نداشته تا به حال، که کسی تا صبح براش گریه کنه!اگه دستم بهش می رسید، خفه اش می کردم.چرا هر چی که خوبه زود تموم می شه؟امشب، شبی بود که از خدا می خوام دیگه تکرار نشه.
WIP کار شرکت کننده ها تا این لحظه(14 مهر)------->#39
منتظر حضور باقی دوستان هم هستیم
مهلت تا اخر مهر
[IMG]
ختم قرآن برای سلامتی یکی از بچه های گل و مهربون باشگاه
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
