ف
پسندها
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من گمان میکردم
    دوستی همچو سروی سرسبز
    چهار فصلش همه آزادگی است
    من چه میدانستم …
    هیبت باده زمستانی هست
    من چه میدانستم …
    سبزه میپژمرد از بی آبی
    سبزه یخ میزند از سردی دی
    من چه میدانستم ، دل هر کس دل نیست …
    قلبها صیقلی از آهن و سنگ
    قلبها بی خبر از عاطفه اند
    سخن از مهر من و جور تو نیست ، سخن از
    متلاشی شدن دوستی است
    و عبث بودن پنداره سرور آور مهر…..
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا