onia$
پسندها
9,994

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هان پشت سر آجیم حرف نزن دیگه برات بستنی نمیخرما فقط برای گلسا میخرم
    حالا کدوم آجیم بزرگ نشده گلسا یا سونیا؟:)
    آره واقعا. داشتم پیامای آجی گلسامو میخوندم خیلی قشنگ بودند. حسودی نکنیا.دی:D
    مردی به همسرش این گونه نوشت:
    عزیزم این ماه حقوقم را نمی توانم برایت بفرستم به جایش 100 بوسه برایت فرستادم.
    عاشقتم اميدوارم حالت خوب باشه
    همسرش بعد از چند روز اینجوری جواب داد :
    عزیزم از اینکه 100 بوس برام فرستادی نهایت تشکر را می کنم . ریز هزینه ها :
    1) با شیر فروش به 2 بوس به توافق رسیدیم.
    2) معلم مدرسه بچه ها با 7 بوس به توافق رسیدیم !
    3) صاحب خانه هر روز می اید و 2-3 بوس از من می گیرد .
    4) با سوپر مارکتی فقط با بوس به توافق نرسیدیم بنابرین من آیتم های دیگری هم به او دادم.
    5) سایر موارد 40 بوس .
    نگران من نباش!! هنوز 35 بوس دیگر برایم باقی مانده که امیدوارم بتونم تا اخر این ماه با اون سر کنم .
    جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.
    جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟…
    زاهد گفت: مال تو کجاست؟
    جهانگرد گفت:من اینجا مسافرم.
    زاهد گفت: من هم.
    .
    گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
    پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود

    یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
    گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود

    آخر ای خاتم جمشید همایون آثار
    گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود

    واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید
    من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود

    عقلم از خانه به دررفت و گر می این است
    دیدم از پیش که در خانه دینم چه شود

    صرف شد عمر گران مایه به معشوقه و می
    تا از آنم چه به پیش آید از اینم چه شود

    خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت
    حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود
    **خدای من**
    سرنوشت ما را تقدیری مبارک و خیر بنویس
    تا هرچه را که تو زود می خواهی دیر نخواهیم
    و هرچه را که تو دیر می خواهی زود نخواهیم.
    *امین یا رب العالمین*
    مردی جوان در راهروي بيمارستان ايستاده ، نگران و مضطرب در انتهای کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوی اتاق عمل . چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح با لباس سبز رنگ از آن خارج مي شود . مرد نفسش را در سينه حبس مي کند . دکتر به سمت او مي رود مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند . دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کرديم تا همسرتون رو نجات بديم . اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون براي هميشه فلج شده . ما ناچار شديم هر دو پا رو قطع کنيم، چشم چپ رو هم تخليه کرديم . بايد تا آخر عمر ازش پرستاري کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی . روي تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زيرش رو تميز کنی و باهاش صحبت کنی . اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش رو برداشتیم ؛ مرد سرش گيج می رود و چشمانش سياهی می رود . با ديدن اين عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد و ...
    دکتر: هه !! شوخی کردم ، زنت همون اولش مرد ؟ !!!
    سهم من ازتو


    نیم نگاهی است گاه و بیگاه

    میجویم خودرا

    درنگاهت در نفست درقلبت

    کلید صندوقچه قلبت را به من بده


    میخواهم خود را بیابم
    آهنگی که قبل امتحانااا گوش میدادم : بیخیال فردااا ، بیخیال فردااا
    آهنگی که بعد امتحانااا گوش میدم : مخور غم گذشته گذشته ها گذشته هرگز به غصه خوردن گذشته برنگشته :|
    اگر خوشبختی را برای يک ساعت می خواهيد، چرت بزنيد.
    اگر خوشبختی را برای يک روز می خواهيد، به پيك نيك برويد.
    اگر خوشبختی را برای يک هفته می خواهيد، به تعطيلات برويد.
    اگر خوشبختی را برای يک ماه می خواهيد، ازدواج كنيد.
    اگر خوشبختی را برای يک سال می خواهيد، ثروت به ارث ببريد.
    اگر خوشبختی را برای يک عمر می خواهيد، ياد بگيريد كاری را كه انجام می دهيد دوست داشته باشيد
    ...:::استیو جابز :::..
    کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم
    همه روزه هزاران سیب در اطراف ما به زمین می افتد








    اما آنچه وجود ندارد ، دیدگاه نیوتن است
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا