M
پسندها
961

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی: اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده ... رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏بره و از میانشون می‏گذره از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی. مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم اینه که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره. شاید کسی که روزی با تو خندیده رو از یاد ببری، اما هرگز اونی رو که با تو اشک ریخته، فراموش نکنی. اگر بتونی دیگری را همونطور که هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو کاملا واقعیه. و خواهی فهمید که : همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود" هست. یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست. قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" هست. و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست.
    به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی: اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده ... رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏بره و از میانشون می‏گذره از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی. مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم اینه که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره. شاید کسی که روزی با تو خندیده رو از یاد ببری، اما هرگز اونی رو که با تو اشک ریخته، فراموش نکنی. اگر بتونی دیگری را همونطور که هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو کاملا واقعیه. و خواهی فهمید که : همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود" هست. یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست. قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" هست. و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست.
    به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی: اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده ... رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏بره و از میانشون می‏گذره از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی. مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم اینه که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره. شاید کسی که روزی با تو خندیده رو از یاد ببری، اما هرگز اونی رو که با تو اشک ریخته، فراموش نکنی. اگر بتونی دیگری را همونطور که هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو کاملا واقعیه. و خواهی فهمید که : همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود" هست. یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست. قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" هست. و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست.
    میناجووون بابت عکسات ممنون بابت درسم هیش طوری نیس ..نگزان نباش انشاا.. از مهر میترکونیم ..باهم دیگه روی پسرا کلاسا کم میکنیم تو که میدونی همش اونا بیشتر درس میخوندن و نمره ما بیشتر میشد الانم همونطوره...:biggrin:
    نه عزیزم...ببین تو برا این ترم بیشتر از ده واحد برندار،سه تا سه واحدی و ی آزمایشگاه.البته با توجه به اینکه هنوز دانشجویی کارت سخت هست ولی خب برنامه ریزی شرط اوله برای کسی مثل تو.
    ی یاعلی بگو و مشغول شو و اصلا" به دیره یا زوده فکر نکن که جز استرس و اعصاب خوردی چیز دیگه ای نداره.فقط رو درس تمرکز کن.وقت هس هیچم دیر نشده.شهریور و مهر را توپ باید بخونی.
    نخیرم ی دختر خوب باید زود شروع کنه تا آخرش بتونه جمع بندی کنه و تست بزنه.
    عزیزم شما از نیمه شهریور باید استارت بزنی دیگه..فارغ التحصیل که نیستی درسای ترمتم هس.میتونی حدود 10 واحد برداری برا ترم7؟برا اینکه سرت خلوت باشه میگم.شما تشریف بیار من بهت شام میدم.
    خواهش می کنم
    خب سفر تون خوش بوده باشه ان شا الله
    منم رفته بودم غرب ایران کردستان
    چقد دوستات زیاد شدن..خوش ب حالتووون چ عکسای خوشملی هم داریا...دی
    سلااام مینا خانوووم چطوری؟ حالا دیگه همش باشگاهی؟ منم ی سر اومدم ...سرعت پایینه نمیشه زیاد پیام بدیم
    من سال قبلش آزمایشی داده بودم و رو فرم بودم به قولی،اصلشا بخوای سه ماه بکوب از صب تا غروب میخوندم.
    شیرینی ازدواج و بچه و دکتری را ی جا میدم بهت:biggrin:
    بلهههه من دانشجوی ترم 3 هستم.
    خب وقت زیاده..ی جوری باید بخونی که وسطش زده نشی
    خوشم اومدید
    یاور کنید نمی دونستم که نبودید وگرنه می پرسیدم
    شما هم سفر بودید؟
    خب به سلامتی..فقط شیرینی یادت نره هاااااا
    دوس داری کجا قبول بشی؟کجا رفتین مسافرت؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا