« گاهی دلت برای خودت تنگ می شود »
آشفته می شوی و جهان سنگ می شود
باران گرفته است و قلم دست توست که
این آسمان به عشق تو هفت رنگ می شود
***
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
***
گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود
گاهی گدای گدایی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود…