واسه من هیچکی نمونده
همه رفتن از پیشم
دارم از تنهایی و ترس
توی سایه گم میشم
همه جا پر چشایی خالی از احساسه
اینجا دلم کسی رو جزء تو نمیشناسه
تواخرین بهونه ای منی و میدونی
بدون تو میرم تا مرز مرگ و ویرونی بتید از این تن شکسته ترس و برداری
بگو که هنوزم منو باور داری تواخرین بهونه ای منی و میدونی
بدون تو میرم تا مرز مرگ و ویرونی
باید از این تن شکسته ترس و بردای
بگو که هنوزم منو باور داری
پرم از بدی ولی تو
خوبی هام رو میبینی
باسه این دردی که دارم
میشه گفت که یه تسکینی
روزگار داره دراش و روی من میبنده
اگه نباشی دنبا با من نمیخنده
تواخرین بهونه ای منی و میدونی
بدون تو میرم تا مرز مرگ و ویرونی
باید از این تن شکسته ترس و برداری بگو که هنوزم منو باور داری