reyhanu
پسندها
260

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • وقتـــــــــي آدم يک نفر را دوســـــــــت داشته باشد بيش‌تر تنــــــــهاست.

    چون نمي‌تواند به هيـچ کـس جز به همان آدم بگويد که چه احسـاسـي دارد.

    و اگر آن آدم کسي باشد که تو را به سکوت تشويق مي‌کند ، تنهايي تو کامل مي‌شود … !
    بعضي ها گريـــــــه نمي کنند ،

    اما از چشمهايشان معلوم است

    که اشکي به بزرگي يک سکوت ،

    گوشه ي چشمشان به کمين نشسته … !
    میگم اینی که میگی این همه ماه بیا مردونه اگه پیداش کردی برای این داداشت یه آستینی بالا بزن
    گاهي دلت ميخواد همه بغضهات از توي نگاهت خونده بشنــ…
    .
    ميدوني که جسارت گفتن کلمه ها رو نداريــ…
    .
    اما يه نگاه گنگ تحويل ميگيري ، يا جمله اي مثل: چيزي شده ؟؟!!
    .
    اونجاست که بغضت رو با ليوان سکوت سر ميکشي و با لبخندي سرد ميگي : نه ، هيچيــ… !
    میگم اهنگ مرتضی پاشایی جاده یک طرفه قشنگه وقت کردی بگیرگوش بده
    من ياد گرفته‌ام : “دوست داشتن دليل نمي‌خواهد…”


    دل مي‌خواهد…!


    ولي نمي‌دانم چرا
    خيلي‌ها…
    و حتي خيلي‌هاي ديگر…!


    مي‌گويند:
    اين روزها…
    دوست داشتن ،
    دليل مي‌خواهد…!!


    و پشت يک سلام و لبخندي ساده…
    دنبال يک سلام و لبخندي پيچيده ،
    دنبال گودالي از تعفن ، مي‌گردند!


    اما…


    من سلام مي‌گويم
    و لبخند مي‌زنم
    و قسم مي‌خورم
    و مي‌دانم


    “عشق” همين است … به همين سادگيــ…
    میخوام امضام رو به ایت تغییر بدم نظرت چیه؟

    ﺩﻧﯿﺎﯼ ﭘﺴـــــــــــــﺭﺍ |:
    ﭘﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ،ﭘﺮ ﺍﺯ ﮐﺘﻮﻧﯽ ﻭ ﻋﻄﺮ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺎ ﺭﻓﯿﻘﺎﺷﻮﻥ ﺗﻠﻔﻨﻬﺎﯼ 1 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺑﺎ
    ﻣﻮﺿﻮﻉ : ﭼﯽ ﮐﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﭽﺮﺧﯿﻢ؟
    ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﻫﺎﯼ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ ﺟﻠﻮﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﯼ ﺍﺗﺎﻕ ...
    ﺣﺮﻓﯽ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﻗﻮﻟﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ...
    ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻧﺎﯼ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ ﺗﻮ ﺍﺗﻮﺑﺎﻧﺎ ...
    ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻋﮑﺲ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ!!!
    ﺩﻭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻫﺎﯼ 5 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ 1000 ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻥ: ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﯼ ﺁﺧﻪ ...
    ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻧﺎﯼ ﺷﺒﻮﻧﻪ : ﮔﻮﺭﺑﺎﺑﺎﺵ ) ﮐﻪ ﮐﻠﯽ ﻏﻢ ﭘﺸﺘﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ (
    ﻛﻠﻤﻪ ﻫﺎﻱ ﺭﻣﺰﻱ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩشون ﻣﻌﻨﻴﺸﻮ ﻣﻴﺪﻭنن ﺭﺍﺯﺍﻳﻲ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﺧﺒﺮ
    ﺩﺍﺭن...
    ﮔﭙﺎﯼ 4 - 5 ﻧﻔﺮﻩ ﺭﻭﯼ ﯾﻪ ﺗﺨﺖ ﺑﺎ ﻗﻠﯿﻮﻥ،ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﻫﻤﺪﻳﮕﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺤﺚ ﻫﺎﯼ
    ﺟﺪﯼ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﯼ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻭ ﮐﺎﺭ ...
    ﺩﻧﯿﺎﯼ ﭘﺴﺮﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﺭﻓﯿﻘﺎﺷﻮﻧﻪ...
    ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺨﻔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻏﻤﺎﺷﻮﻥ ﭘﺸﺖ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﺯﻭﺭﮐﯽ ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ.........
    بعضي وقتا سکوت ميکني ، چون اينقدر رنجيدي که نميخواي حرفي بزنيــ…

    بعضي وقتا سکوت ميکني ، چون واقعا” حرفي واسه گفتن نداريــ…

    گاه سکوت يه اعتراضــ…

    گاهي هم انتظار…

    اما بيشتر وقتا سکوت واسه اينه که ،

    هيچ کلمه اي نميتونه غمي که تو وجود داري رو توصيف کنه ! :|
    اه که اینطور پس شانس اوردم به پست تو نخوردم وگرنه با یک شنگی چیزی ترتیب اکیپمون رو میدادی
    درد و دل که مي کني ،
    ضعف هايت ، دردهايت را مي گذاري توي سيني ؛
    و تعارف مي کني که هرکدامش را که مي خواهنـد ، بردارند ؛
    تيــــز کنند…
    تيـــغ کنند…
    و بزنند به روحت … !! :|


    ياد بگيــــر که اينروزها بايد ناله ات سکـــوت باشد ، اشکَت لبخند ،
    و تنهـــــا هـمــــدم هميشگي ات خُداستـــــ..
    .
    خاطره يعنيــ…
    .
    يک سکوت غير منتظره ،
    .
    ميان خنده هاي بلند…
    .
    خانه ی دوست کجاست؟
    در فلق بود که پرسید سوار
    اسمان مکثی کرد
    رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
    وبه انگشت نشان داد سپیداری و گفت
    نرسیده به درخت
    کوچه باغی است که از خواب خدا سبز از تر است
    ودر آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی است
    می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در می ارد
    پس به سمت گل تنهایی می پیچی
    دو قدم مانده به گل
    پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی
    وترا ترسی شفاف فرا می گیرد
    در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی
    کودکی می بینی
    رفته از کاج بلندی بالا،جوجه بردارد از لانه ی نور
    واز او می پرسی
    خانه ی دوست کجاست؟
    راستش رو بخوایی یک بار اره از اونجایی که دچار یه بیماریی ام به نام تنبلی البته در اصطلاح پسرونه یک چیزی دیگه هم نام داره همه اش رو با دقت نخوندم فقط یه اقایی اونجا اگه اشتباه نکنم به نام حمید رضا از یک شب سرد و ترسناک نوشته بود بعد هم دیگه صندوق خصوصی ام پیر شد منم صندوق رو خالی کردم لینک های شما هم پرید دوباره بده تا برم این سریع قول خوب میخونم
    حقيقت دارد
    تو را دوست دارم
    در اين باران
    مي خواستم تو
    در انتهاي خيابان نشسته
    باشي
    من عبور کنم
    سلام کنم
    لبخند تو را در باران
    مي خواستم
    مي خواهم
    تمام لغاتي را که مي دانم براي تو
    به دريا بريزم
    دوباره متولد شوم
    دنيا را ببينم
    رنگ کاج را ندانم
    نامم را فراموش کنم
    دوباره در اينه نگاه کنم
    ندانم پيراهن دارم
    کلمات ديروز را
    امروز نگويم
    خانه را براي تو آماده کنم
    براي تو يک چمدان بخرم
    تو معني سفر را از من بپرسي
    لغات تازه را از دريا صيد کنم
    لغات را شستشو دهم
    آنقدر بميرم
    تا زنده شوم
    ای بابا خانم دهات چیه همون یه تیکه بکر زمین خدا رو میگید دیگه؟
    بچه ها چطورن؟
    سید چطوره؟
    خودتم که خوبی:biggrin:
    اسکارلت ، من هيچ وقت در زندگي آدمي نبودم که قطعات شکسته ظرفي را با حوصله زياد جمع کنم و به هم بچسبانم و بعد خودم را فريب بدهم که اين ظرف شکسته همان است که اول داشته ام .


    آنچه که شکست ، شکسته و من ترجيح مي دهم ، که در خاطره خود هميشه آن را به همان صورتي که روز اول بود حفظ کنم ، تا اينکه آن تکه ها را به هم بچسبانم و تا وقتي زنده ام آن ظرف شکسته را مقابل چشمم ببينم …


    بر باد رفته
    مارگارت ميچل
    سلام ریحانه خانوم-ممنون که قبول کردید-ایشالله دوستای خوبی باشیم....
    زندگی نامم قشنگه؟که کپیش کردید؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا