reyhanu
پسندها
260

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • توهمون حس غریبی که همیشهبامنه
    توبهونه هرعاشق واسه زنده بودنی
    توامیدانتظاری تودلای ناامید
    مثل دیدن ستاره توشبایناپدید
    چه غریبونه گذشتن جمعه های سوت وکور
    ولی انگارنرسیدی ای تجلی ظهور

    اللهم صلی علی محمدوآل محمد
    در جایی که همه زغال فروش شده اند و دیگران را سیاه میکنند،

    بیا کمی از مد افتاده باشیم !

    سپید بمانیم …
    بسوزد خانه لیلی و مجنون

    که رسم عاشقی در عالم انداخت

    اگر لیلی به مجنون داده می شد

    دل هیچ عاشقی رسوا نمی شد.:gol:
    وقتی باختم، “مسیر” را یافتم؛
    در بزرگراه زندگی همواره راهت، “راحت” نخواهد بود.


    هر چاله ای، “چاره ای” به تو می آموزد.


    دوباره فکر کن، فرصت ها “دو بار” تکرار نمی شوند.


    پس به خاطر داشته باش برای جلوگیری از پس رفت،“باید رفت”!!:gol:
    عیب نداره در عوضش این جدیده باحال بود-بچه ها چیکار می کنن آبجی؟کلاس تابستونی براشون نوشتی؟
    منم یه برادر زاده 8 ساله دارم بیشتر مثله داداشمه چون از صبح تا شب دوست داره پیش ما باشه تا پیش مامان باباش-خیلی دوسش دارم
    آبجی من برم سر کار-خداحافظ
    خودم تنها رفته بودم ...مگه برا ترسوندن یک نفر چند نفر لازمه :|
    رفتم پشت دیوار واستادم تا بیام ...تا بعد بگم پخ غافلگیر شم ....اما نیومدم که :|
    نه والا :| .....
    من شیرازی نیستم اما شیرازی ها را دوست دارم :D
    همچنین در صورت تمایل ، در نظرسنجی ِ مسابقه ی هنری نیز شرکت کنید :

    نظرسنجی مسابقه تابلوی هنری بچه های باشگاه مهندسان ایران - صنایع دستی :gol:
    فراخوان بزرگ تالار هنر : تاسیس تالار "گالری ِ آثـــــــــار هنــــــــری ِ شما"

    منتظر آثار هنری شما هستیم . :gol:
    دکتر اوون فلچر: «تو آدم منطقی هستی. یه روانپزشک با تجربه. تو فرق بین چیزای واقعی و غیر واقعی رو می‏دونی.»
    دکتر کاترین ریلی: «و اون چیزی که ما می‏گیم درسته، همه قبول می‏کنن. درسته اوون؟ روانپزشکی یعنی این: "آخرین دینی که بوجود اومده". ما تصمیم می‏گیریم که چی درسته و چی غلط. ما تصمیم می‏گیریم که کی دیوونه‏ست و کی نیست. توی بد دردسری افتادم. دارم ایمانمو از دست میدم.»
    توماس: «توی این چهار سال هر بار که رقص تو رو دیدم، انگار داری زور میزنی که تمام حرکاتو کامل و درست انجام بدی. امّا تا حالا هیچوقت ندیدم که خودتو رها کنی. این همه انضباط واسه چیه؟»
    نینا: «من فقط می‏خوام بی عیب و کامل باشم.»
    توماس: «کمال این نیست که همش خودتو کنترل کنی. یه وقتایی لازمه که خودتو رها کنی. خودتو غافلگیر کن تا بتونی بقیه رو غافلگیر کنی.»
    آدریان: «چرا اینقدر برات مهمه که خواب ببینی؟»
    کاب: «بخاطر اینکه توی رؤیاهام ما باهمیم.»
    فرانکی: «به کیسه ضربه بزن.»
    مگی: «اینجوری؟»
    فرانکی: «وایسا.»
    مگی: «اشتباهم چی بود؟»
    فرانکی: «خب، دوتا اشتباه کردی؛ اول اینکه سئوال پرسیدی، دوم اینکه یه سئوال دیگه هم پرسیدی.»
    پیرمرد: «دلت گرفته، آره؟ دل همه می‏گیره، دل داشته باشی می‏گیره دیگه... یا رفیق من لارفیق له... ای رفیق کسی که...»
    سرباز: «رفیقی نداره...»
    پیرمرد: «توئم قشنگیا... از خودی... خب حالا می‏خوای یه راهی بهت یاد بدم دلت وا بشه؟ توئم چشماتو ببند... دِ ببند دیگه... خب، چی می‏بینی؟»
    سرباز: «هیچکس.»
    پیرمرد: «هیچکس... خب هیچکس قشنگه دیگه... هیچکس همه کسه، همه کس هیچکسه. حالت خوب شد؟»عنوان فیلم: [یک تکه نان - 1383]
    کارگردان: [کمال تبریزی]
    نویسنده: [محمدرضا گوهری]
    هنری: «اگر گفتی آن چیست که برای هر کسی واجب است، حتی واجب‏تر از نان شب؟»
    الین: «خوشبختی است؟»
    هنری: «البته که خوشبختی است! امّا کلید خوشبختی چیست؟»
    الین: «ایمان به خدا؟ امنیت نیست؟ سلامتی چی عزیزم؟»
    هنری: «توی نگاه غریبه‏های توی خیابون که دقیق می‏شوی، به هرجا که چشم می‏گردانی توی نگاه‏ها چه حسرتی می‏بینی؟»
    الین: «خودت بگو هنری، من دیگر عقلم به جایی قد نمی‏دهد.»
    هنری: «یکی که آدم باهاش درددل کند! کسی که آدم را درک کند! همین.»
    خاطرات عمر رفته در نظرگاهم نشسته
    در سپهر لاجوردی آتش آهم نشسته

    ای خدای بی نصیبان طاقتم ده ، طاقتم ده
    قبله گاه ما غریبان طاقتم ده ، طاقتم ده

    ساغرم شکست ای ساقی
    رفته ام ز دست ای ساقی

    در میان توفان
    بر موج غم نشسته منم
    در زورق شکسته منم
    ای ناخدای عالم

    تا نام من رقم زده شد
    یکباره مهر غم زده شد
    بر سرنوشت آدم

    ساغرم شکست ای ساقی
    رفته ام ز دست ای ساقی

    تو تشنه کامم کشتی
    در سراب ناکامیها
    ای بلای نافرجامیها

    نبرده لب بر جامی
    میکشم به دوش از حسرت
    بار مستی و بد نامیها

    بر موج غم نشسته منم
    در زورق شکسته منم
    ای ناخدای عالم

    تا نام من رقم زده شد
    یکباره مهر غم زده شد
    بر سرنوشت آدم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا