حنا جون
پسندها
375

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام اومدم خداحافظی ایجا نوشتم که همه ببینن .... دیگه هیچوقت به پروفت نمیام .....تو عشقم بودی... زندگیم بودی.... نفسم بودی... تمام رویاهام بودی..... ولی چکار کنم که یکی دیگه رو خواستیمن چن مدت دیگه از ایران میرم... دلم میخاس تورو هم با خودم ببرم.....دل کندن ازت برام سخته برام دعا کن.....تاپیکهاتو پاک میکنم از لیست دوستام حذف میکنم که اسمم پروفتو کثیف نکنه خداحافظ..........
    آتش باشي
    براي تو هيزم مي‌شوم
    دريا بروي
    پارو
    تو هميشه درست پنداشته‌اي
    دل من
    شبيه تكه سنگي است
    كه مي‌خواهم
    تو با همه خستگي‌هايت
    يك لحظه
    به من تكيه كني
    ای هوس‌های دلم بیا بیا بیا بیا
    ای مراد و حاصلم بیا بیا بیا بیا


    مشکل و شوریده‌ام چون زلف تو چون زلف تو
    ای گشاد مشکلم بیا بیا بیا بیا
    ز تـو چـهـ پنهــانـ


    گــاهۓ برایـم آنقـدر خواستنـۓ مۓ شوۓ


    کـ شـروع مۓ کنم


    بـ شمــارش تکـ تکـ ثانیـهـ


    براۓ یکـ بار دیگـر رسیـدن


    بـ بوۓ تنتــ ...
    سرم درد میکند


    برای دردسر!


    و تو می دانی آنقدر دوستت دارم


    که حتی اگر سرم به سنگ بخورد یا سنگ به سرم


    از این دوست داشتن دست برنخواهم داشت
    تو را آغوش میگیرم
    تنم سرریز رویا شه
    جهان قد یه لالایی
    توی آغوش من جا شه


    تو را آغوش میگیرم
    هوا تاریکتر میشه
    خدا از دستهای تو
    به من نزدیکتر میشه...


    زمین دور تو میگرده
    زمان دست تو افتاده
    تماشا کن، سکوت تو
    عجب عمقی به شب داده
    تمام خونه پر میشه
    از این تصویر رویایی
    تماشا کن، تماشا کن
    چ بی رحمانه زیبایی
    اگر بدانی...


    تو اگر بدانی...


    تو اگر بدانی با فریادهایی که امشب سر دادم چگونه تمام گلویم بوی خون گرفته،


    تمام گلویم را بوسه باران میکنی...
    /خـواب ِ تــو/


    آن قـدر شیـرین بــود


    کـه گلـویـم را زد ...


    سـُرفـه‌امـ گـرفـت


    بیـدار شـُدمـ !
    من اگر میخندم فقط بخاطر این است ک عکاس تویی وگرنه من کجا بی ت خنده کجا



    ارامش ین یهروقت قهر کردی مطمئن باشی کسی جاتو نمیگیره
    خـوب ِ مـن!

    سیـب را چیــدم تـا ببـینـی


    /تــو/ را می خواهـم نـه بـهشـت را ...
    همین حالا بگو دوستم داری… پنهان مکن دوست داشتن‌هایت را در خروار خروار دلیل و بهانه، که روزی در همین نزدیکی‌ها، مدفون خواهم شد زیر خروار خروار خاکِ سرد…
    بند ناف روحم


    از تو بریدنی نیست


    این همه تلاش مکن!!...


    من این نارسی را


    دوست دارم...


    بهر قیمتی!!...
    گمم نکن...
    در گوشه ای از حافظه ات آرام مینشینم.
    فقط بگذار بمانم.
    ن ازتو اصـــل تــو را برگزیــده ام که همیشــه


    دلتـــــ مراستـــ تو خود گفته ایــےِ اگر بدنتــ نیستـــ


    چنین که عطر تنتـــ ره به هر نسیم گرفته استـــ


    تو بــا منےِ ونیـــازےِ به بوےِ پیرهنتـــ نیستـــ
    بگـــذار ببـــوسمتـــــــ!!!


    نگـــران نبـــاش!


    اين شعرها همگـــي سانســور ميشــوند!
    سکوت که می کنی
    وزن جهان را تنها به دوش می کشم!
    و کم که می آورم
    زمین آنقدر کند می چرخد
    که تو توی تقویم می ماسی
    و من
    آونگ می مانم
    بین حقیقتِ تو
    و افسانه ای که از تو در سرم دارم!
    سکوت که می کنی
    شب پشتِ پلک های سکوت
    حتم می کند که تو هم تنهایی!
    حتی اگر
    يك در ميان
    به خاطرت بيايم
    تو،
    سطر پيوسته‌ي شعرهاي مني
    در روزهاي دغدغه
    ـ مثل نكته‌اي ظريف و ملوس ـ
    جاهاي خالي‌ام را پر مي‌كني.
    حالا
    فرقي نمي‌كند كجا باشم
    چه بپوشم
    با اين همه
    وقتي مي‌گويم:«دوستت دارم»
    يعني هميشه ،
    حتی ساعت‌هاي غيراداري.
    و روزهاي تعطيل!
    کل دنیا هم بگویند دوستم دارند ...

    فایده ندارد !!!
    اما ...
    دوستت دارم های " تو "
    چه غوغایی می کند ...
    روحم را تازه می کند !!!
    تــو هنـــوز...

    بــا تمـام نبـودنت...

    تنهــا پنــاهگــاه مـن...

    از ایـــــن آدمهــــــایـــی...
    عاشق هوس های عاشقانه ام

    دست هایت را به من بده

    به جهنم که مرا به جهنم میبرند به خاطر عشقبازی با تو !!!

    تو خود بهشتی.....
    این روزها چقدر

    چقدر دلم برایت تنگ است…




    کسی نمی داند چرا…


    کسی نمی پرسد چرا…


    اما من سخت آشفته ام… و چقدر بی تاب…


    می گوینداین روزها عاشقی هم پیشه ای است نو…


    اما من عاشقیپیشه نکرده ام…


    من پیشه ام عاشقی است…


    از آن روز که ابتدایی نداشت…


    من سال هاست که عاشق تو هستم…


    یادت می آید آن روزهای

    سرشار از شادی را…

    آه ه ه ه ه ه…

    چقدر دلم برایت تنگ است…
    مي خواستم تصوير با تو بودن را نقاشي کنم

    ديدم فاصله بينمان در ورق جا نمي شود

    کمي نزديک تر بيا ، مي خواهم با تو بودن را حس کنم . . .
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا