حنا جون
پسندها
375

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دلتنگم،
    مثل مادر بی سوادی که دلش هوای بچه اش را کرده، اما نمی تواند شماره اش را بگیرد..
    ایـن روزهـا،

    بـا تـو،

    بـه وسـعـت تـمـام نـداشـتـه هـایـم،

    حـرف دارم…

    امـا مـجـالـی نـیـسـت تـا بـنـشـیـنـی بـه پـای ایـن هـمـه حـرف،

    دلـم تـنـگ اسـت،

    فـقـط بـرای حـرف زدن بـا تـو…

    دیـگـر نـمـیـدانـم چـه کـنـم، یـا چـه بـگـویـم…
    می خواهم عمرم را
    با دست های مهربان تو اندازه بگیرم
    برگرد !
    باور کن
    تقصیر از من نبود
    من فقط می خواستم
    یک دل سیر برای تنهایی هایت گریه کنم
    نمی دانستم گریه را دوست نداری
    حالا هم هر وقت بیایی
    عزیز لحظه های تنهایی منی
    اگر بیایی
    من دلتنگی هایم را بهانه می کنم
    تو هم دوری کسانی که دور نیستند
    در راهند
    رفته اند برای تاریکی هایت
    یه آسمان خورشید بیاورند

    یادت باشد
    من اینجا
    کنار همین رویاهای زود گذر
    به انتظار آمدن تو
    خط های سفید جاده را می شمارم ...
    دلم برای تو تنگ است
    قرار دیداری بگذار
    همین امشب
    راس ساعت باران
    زیر چتر شعر تازه ام
    آسمان بارانيست...

    همگي ميگذرند...

    چتردارن به دست...

    تا نبارد باران"برسر و صورتشان. ..

    اما...........

    من تنهاورها

    زيراين سقف سياه

    مينشينم بي تو...

    وبه تو....مي انديشم...
    صدا بزن مرا

    مهم نیست به چه نامی ...

    فقط میم مالکیت را آخرش بگذار ...

    می خواهم باور کنم ...... مال تو هستم !!!!
    حکایتم کن!

    برای دستــــ هایی که مرا جستند
    و برای چشمانی که مرا قطره قطره نوشیدند!

    برای لبــــ هایی که ترانه ام کردند
    و بعد شاید مرثیه ای!

    حکایتم کن به غروبــــ رسیده ام!!
    دلــ ـــ ــــم
    یکــــــ مــــــــزرعــه مـیخـــــواهـ ـد
    یکـــــــ تــــــــــــــــــــو
    یکـــــــ مـــــــــــــــــــن
    و گنـــــــدم زاری طلایـــــــی رنگ
    کـه هــوایـش آکنـــده بـا عطــــر نفــ ـــ ــس هـای تــــــو بـاشـــــــد . . .
    گم می شوم هر چه کنار پنجره منتظر می مانم،شعری قدم به اتاقم نمی گذارد.
    نمی دانم بهشت کی و از کجا شروع شده است!

    اما حتم دارم که تو آخرین ایستگاه بهشت دنیای منی
    و هر گاه چشمم به تو بیفتد شبیه کودکی های ماه می شوم.

    هر چند قلبم برای اقامت تو خیلی کوچک است ولی تو پیوسته مهمان من باش!!!
    نِــــــگــــــــــــــــ ـــــــــــران ...

    منــــــتــــــــــــــظـ ـــر ...

    تـــــــــنــــــــــــــ ـــــــــــهـــــــــــآ ...

    گــــــــــــــــریــــآن ...

    عَــــصــــــــــــــــــ ــــــبــانـي ...

    بهــــــــونه گيــر ...

    و ...

    همه ي اينها مـَטּ هَستمـ !

    لطفاً كمي آرامَمـ كُـטּ !...
    یعــــنیـْ می رسـَد روزیــــ ــ؟

    کـــه رویِ همـین صَفْـحـه

    بنوـیسمـ:

    "آمــَـدْ.... کـــه بمــــآند"...
    فـَریبـــ سکوتمـــ را نـخـور

    تنهـــا بـَراے ثــانیـــﮧاے בعـوتتـــ مے کنـمــ

    مهمــاטּ چشمــ هایمـــ بـاشے

    بیــا و ببیـטּ

    چـﮧ غـوغــایے بـﮧ پـا کــرבهـ اے בر مَـטּ...
    آه ای عشق تو درجان و تن من جاری

    دلم آن سوی زمان

    با تو آیادارد وعده دیداری ؟

    چه شنیدم ؟ تو چه گفتی ؟ آری ؟
    برای تو می میرم ...

    تــــو وانمود کن که تــــــب کردی ..

    همین کافیست...
    معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است
    معذرت خواهی یعنی: اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره . . . / .


    ساده می گویم

    دوستت دارم

    بی آن که هراس داشته باشم از نگاه های گریزانت

    ساده می گویم

    دوستت دارم

    بی آن که دلم بلرزد از انبوه سکوتت !

    ساده می گویم

    دوستت دارم

    تو ...

    دوستم نداشتی هم ، نداشته باش

    من ...

    به آن اندازه ای که تو باید دوستم می داشتی و نداشتی ، دوستت دارم

    ساده می گویم :

    دوستت دارم ...
    انقدر برای دیدنت عجله کردم که هنوز،
    "دلم"
    بند کفش هایش را نبسته بود!
    با همان حال، تمام دشت را دویدم تا به تو برسم؛
    که مبادا پیش از من "ناز نگاهت" خریدار پیدا کند
    آخر شنیدم که کسی میگفت:
    شقایقها هم عاشق میشوند...!!!
    تقسيم كردن دلتنگي هايم با تو ، چه زيبا خواهد بود
    اگر تو را هم دلتنگي هايي باشد از نوع من
    دلم مي خواهد احساسم ، مهر سكوت لبانم را
    همان قدر احساس كني كه گويي احساس توست
    درد ريشه دوانده در وجود توست .
    مهر خورده شده بر لبان توست
    دلم مي خواست " تويي " نبودي
    تو ، من و من ، تو بوديم
    شايد آنوقت اين روح سركش آرام مي گرفت
    و جاي دلتنگي هايم را رهايي پر مي كرد
    رهايي از همه چيز
    حتي از انديشيدن ، انديشيدن به خوبي ها و عشق ها
    چرا كه قلب من و تو حادثه اي خواهد آفريد
    در فــراســوي عشــق
    بگذار همه تا ابد بگویند که نمی آیی؛

    مهم نیست...



    تقویم قلب من برای انتظار آمدنت

    ابد ندارد


    تا بی نهایت ورق میزنم روزهای

    بی تو بودن را...

    و اطمینان تنها حسی ست که دارم...
    من تو را در تمامی ترانه هایم سروده ام .........

    وقت هایی که دلتنگت میشوم .........همه چیز ان طور که قلبم میخواهد میشود .....

    تو را می سرایم ......در اسمانی که محل زندگی من است .....

    تو دیوان همه ی ترانه های منی ......زندگی من .......
    یارم ..........مرا از خود بی نشان نذار ..........

    دلی در گره عشقت سپرده ام .....

    من بی تو زیستن را نیاموخته ام .....نمیدانم .......

    مرا از خود رها نکن ......
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا