کاش یکی بود ، یکی نبود اولِ قصهها نبود
اون که تو قصه مونده بود ، از اون یکی جدا نبود
ماه پیشونی رها بود از طلسمِ دیوای سیاه
پلنگِ عاشق میپرید تا لبِ شیروونیِ ماه
سیاوشِ شاهنامه رُ کاش کسی گردن نمیزد
کاش کسی توی قصهها از عاشقی تن نمیزد
کاش داش آکل با زخمِ تیغ تو بسترش جون نمیداد
قصهنویس قصهمونُ با گریه پایون نمیداد
تقویم باغچهی ما برگِ بهار نداره
جادهی قصههامون عطرِ سوار نداره
شهرِ بزرگِ قصه ، پنجرههاشُ بسته
حتا تو دفتر مشق ، بابا انار نداره